فارسی
Perspective

به مناسبت هشتاد و پنجمین سالگرد سوءقصد ۲۴ مه ۱۹۴۰ علیه لئون تروتسکی

هشتاد و پنج سال پیش، در ساعات اولیه‌ی بامداد ۲۴ مه ۱۹۴۰، تلاشی برای ترور لئون تروتسکی، مارکسیست انقلابی برجسته‌ای که رهبری مشترک انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه را در کنار ولادیمیر لنین بر عهده داشت، صورت گرفت. این توطئه‌ی نافرجام، [چند ماه بعد] با حمله‌ی موفقیت‌آمیز یک مامور پلیس مخفی (گ.پ.یو) استالینیستی، رامون مرکادر، در ۲۰ اوت ۱۹۴۰ دنبال شد.

لئون تروتسکی بعد از سوءقصد ۲۴ مه ۱۹۴۰

حدود ساعت ۴ بامداد ۲۴ مه ۱۹۴۰، گروهی متشکل از حدود ۲۰ قاتل استالینیستی به رهبری داوید آلفارو سیکِـیروس، نقاش دیوارنگار مکزیکی، توسط نگهبان شیفت، رابرت شلدون هارت، عضو جوان حزب کارگران سوسیالیست (SWP) و مسئول امنیت تروتسکی، به ویلای تروتسکی در کویوآکان راه یافتند. این مهاجمان آدمکش، در لباس پلیس و مسلح به مسلسل، تفنگ خودکار و بمب آتش‌زا ظاهر، و به دو گروه تقسیم شدند: یکی مامور قتل تروتسکی و گروه دیگر برای حمله به نگهبان‌های او. آن‌ها همچنین تلاش کردند آرشیو تروتسکی، از جمله نسخه‌ی ناتمام زندگی‌نامه‌ی استالین به قلم تروتسکی، را نابود کنند.

تروتسکی در مقاله‌ای که اندکی پس از حمله با عنوان «استالین خواهان مرگ من است» منتشر کرد، وقایع هولناک صبح آن روز را چنین روایت کرد:

همسرم پیشاپیش از بسترش بیرون جهیده بود. تیراندازی بی‌وقفه ادامه داشت. همسرم بعدها به من گفت که او مرا به کف اتاق هدایت کرد و به درون فضای بین تخت و دیوار هل داد. این کاملاً درست بود. او کنار دیوار ایستاده بود، گویی می‌خواست با بدن خود از من محافظت کند. اما من با نجوا و اشاره قانعش کردم که روی زمین دراز بکشد. گلوله‌ها از همه طرف شلیک می‌شدند و تشخیص جهت آن‌ها دشوار بود. همسرم، چنان‌که بعدتر برایم تعریف کرد، در یک آن، توانست فوران آتش از یک اسلحه را به وضوح تشخیص دهد. بنابراین تیراندازی در همان اتاق انجام می‌شد، گرچه کسی دیده نمی‌شد. به گمانم در مجموع حدود دویست گلوله شلیک شد که حدود صد تای آن کنار ما فرود آمد. خرده‌شیشه‌های پنجره و تکه‌های دیوار به همه طرف پاشید. کمی بعد احساس کردم پای راستم در دو نقطه به طور سطحی زخمی شده بود.

اتاق خواب تروتسکی در ویلای او در کویوآکان مکزیک، آماج گلوله‌های حمله ی ۲۴ می ۱۹۴۰

تروتسکی با تجربه‌ی انقلاب روسیه و جنگ داخلی‌ای که در پی آن شکل گرفت، با شلیک گلوله بیگانه نبود. او و ناتالیا خونسردی‌شان را حفظ کردند و در حالی که گلوله‌ها از کنارشان عبور می‌کردند، روی زمین دراز کشیدند. به طرز معجزه‌آسایی، هیچ‌ کدام نه کشته و نه به‌شدت زخمی شدند. تروتسکی به یاد می‌آورد که اندکی پس از خروج مهاجمان از اتاق، نوه‌ی ۱۴ ساله‌اش، سِوا، فریاد زد.

صدای کودک در تاریکی، زیر آتش گلوله، غم‌انگیزترین خاطره‌ای‌ست که از آن شب باقی مانده است. پسر پس از آن‌که اولین گلوله تختش را به‌صورت مورب شکافت چنان‌که آثار آن بر در و دیوار باقی مانده بود— خودش را زیر تخت انداخت. یکی از مهاجمان، ظاهراً در وحشت، به تخت شلیک کرد. گلوله از تشک گذشت، به شست پای نوه‌مان اصابت کرد و در کف اتاق فرو نشست. مهاجمان دو بمب آتش‌زا پرتاب کردند و از اتاقش خارج شدند. او با فریاد «پدربزرگ!» به‌دنبال آن‌ها به حیاط داخلی دوید، و در حالی که ردی از خون پشت سرش بر جای می‌گذاشت، زیر آتش گلوله به اتاق یکی از نگهبان‌ها دوید.

ناتالیا سِدووا، لئون تروتسکی و نوه‌شان سِوا در سال ۱۹۳۹

مهاجمان از نقشه‌ی دقیق اقامتگاه تروتسکی اطلاع داشتند و به وضوح توسط عواملی  از داخل کمک شده بودند. رابرت شلدون هارت همراه مهاجمان گریخت و این ظن را ایجاد کرد که در توطئه دست داشته است. یک ماه بعد، در ۲۵ ژوئن ۱۹۴۰، جسد هارت در گودالی، در حالی که با آهک پوشانده شده بود و با دو گلوله در پشت سرش، پیدا شد. تروتسکی، در فقدان اطلاعات کافی، امکان نتیجه‌گیری درباره‌ی عامل بودن هارت را نداشت. اما در سال‌ها و دهه‌های بعد، شواهد بیشتری گرد آمد، و انتشار اسناد گ.پ.یو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ ثابت کرد که هارت یک عامل استالینیستی بود و نقشی کلیدی در سوءقصد ۲۴ مه ایفا کرد.

علاوه بر هارت، چنان‌که اسناد بعدی تأیید کردند، عامل حتی مهم‌تری هم در میان نگهبان‌های تروتسکی بود. هنگام حمله، همه‌ی نگهبان‌های تروتسکی عملاً هیچ کارایی نداشتند ، چرا که اسلحه‌هایشان به‌دلیل پر شدن با مهمات اشتباه گیر کردند. رئیس امنیت که مسئول بارگذاری مهمات بود، جوزف هنسن، عضو کارگران سوسیالیست بود. کسی که بعدها به اف‌بی‌آی اطلاع داد که دست‌کم از سال ۱۹۳۸ با گ.پ.یو در ارتباط بوده است.

سوءقصد ۲۴ مه ۱۹۴۰ به جان لئون تروتسکی در بستر مراحل آغازین جنگ جهانی دوم رخ داد که تنها هشت ماه پیش، در اول سپتامبر ۱۹۳۹ در گرفته بود. در آن زمان، نبرد فرانسه در جریان بود و نیروهای فرانسوی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۰ به نازی‌ها تسلیم شدند.

ترور تروتسکی در ۲۰ اوت ۱۹۴۰، پر پیام ترین جنایت سیاسی قرن بیستم بود. این رویداد، نقطه‌ی اوج موجی جهانی از ترور بود که ژوزف استالین در دهه‌ی ۱۹۳۰ به راه انداخت؛ دورانی که در آن بوروکراسی استالینیستی به نیرویی آشکارا ضدانقلابی بدل شد. استالین، به‌عنوان رهبر بوروکراسی شوروی که قدرت را از طبقه‌ی کارگر غصب کرده بود، مصمم بود هرگونه مخالفت با رژیم دیکتاتوری خود را چه در درون و چه بیرون از اتحاد جماهیر شوروی نابود کند.

ژوزف استالین در سال ۱۹۴۳ [عکس: آسوشیتدپرس] [AP Photo]

در اتحاد جماهیر شوروی، نخستین دادگاه مسکو در اوت ۱۹۳۶ آغازگر «وحشت بزرگ» بود؛ کارزاری که بوروکراسی استالینیستی علیه طبقه‌ی کارگر انقلابی و روشنفکران سوسیالیست به راه انداخت. بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹، استالین تقریباً تمام رهبران انقلاب اکتبر، همراه با صدها هزار سوسیالیست، روشنفکر مارکسیست و کارگر را به قتل رساند. در عرصه‌ی بین‌المللی، انترناسیونال سوم (کمینترن) تحت سلطه‌ی استالینیست‌ها، آگاهانه به جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶-۱۹۳۹) خیانت، و هزاران مخالف چپ‌گرا، سوسیالیست و آنارشیست را قتل‌عام کرد. آدم‌ربایی، شکنجه و قتل آندرو نین، رهبر حزب کارگران وحدت مارکسیستی (POUM)، از جمله این جنایات بودند.

انترناسیونال چهارم به رهبری تروتسکی، همواره هدف اصلی این موج جهانی ترور سیاسی بود. پس از مرگ لنین، تروتسکی، مبارزه برای دفاع از اصول انترناسیونالیستی که اتحاد جماهیر شوروی بر آن بنا شده بود را، رهبری کرد؛ مبارزه‌ای بی‌امان علیه بوروکراسی استالینیستی و برنامه‌ی ملی‌گرایانه‌ی «سوسیالیسم در یک کشور». دادگاه‌های مسکو، تروتسکی و هوادارانش را به دروغ، به توطئه برای قتل استالین و دیگر رهبران شوروی، همکاری با قدرت‌های خارجی از جمله آلمان نازی و تلاش برای بازگرداندن سرمایه‌داری به شوروی متهم کردند. پیش از قتل تروتسکی، گ.پ.یو چندین رهبر برجسته‌ی جنبش تروتسکیستی را ترور کرد و مامور مارک زبوروفسکی (ملقب به اتین) در همه‌ی این قتل‌ها نقشی اساسی داشت. این ترورها شامل موارد زیر بودند:

۱-اروین وُلف، از دبیران سیاسی تروتسکی، که در تابستان ۱۹۳۷ توسط  گ.پ.یو در اسپانیا به قتل رسید.

۲-ایگناس ریس، جداشده از استالینیسم که پیوستن خود به انترناسیونال چهارم را اعلام کرد؛ در سپتامبر ۱۹۳۷ در سوئیس توسط گ.پ.یو ترور شد.

۳- لئون سِدوف، پسر و همفکر تروتسکی، ۱۶ فوریه ۱۹۳۸ در کلینیکی در پاریس به طرز مشکوکی درگذشت. شواهد متعدد حاکی از قتل او توسط  گ.پ.یو است.

۴-رودلف کلمانت، دبیر انترناسیونال چهارم، در ژوئیه ۱۹۳۸ در پاریس ربوده و توسط گ.پ.یو کشته شد. جسد تکه‌تکه‌شده‌ی او بعداً در رود سن پیدا شد.

منشی‌های تروتسکی، رودلف کلمانت و اروین وُلف، جداشده از گ.پ.بو ایگناس ریس، و پسر تروتسکی و نزدیک‌ترین همکار او، لئون سدوف — همگی به دست گ.پ.یو به قتل رسیدند.

تا سال ۱۹۳۹، تروتسکی آخرین رهبر بازمانده انقلاب روسیه بود. زندگی او پس از اخراج از حزب کمونیست روسیه (RCP) در نوامبر ۱۹۲۷ و تبعید از اتحاد جماهیر شوروی در فوریه ۱۹۲۹، همواره در خطر بود. او هشت سال نخست تبعید را، آن‌گونه که خودش گفت در «سیاره‌ای بدون ویزا»، در ترکیه، فرانسه و نروژ گذراند. با آغاز کارزار ترور از سوی استالین، تروتسکی ناگزیر به ترک اروپا شد و تنها دولت رادیکال ملی‌گرای لازارو کاردِناس در مکزیک، بنا به درخواست دیِگو ریوِرا ــ نقاش سوسیالیست و همفکر تروتسکی ــ در دسامبر ۱۹۳۶ به او پناهندگی داد.

با وجود انزوای تروتسکی، استالین همچنان او را خطرناک‌ترین دشمن خود می‌دانست. به‌ویژه در شرایط جنگ امپریالیستی جدید، همواره این امکان وجود داشت که جنبش تروتسکیستی با ظرفیت انقلابی‌اش به توده‌های وسیع دست یابد. این خطر که چون کابوسی استالین را رها نمی‌کرد، به‌درستی در سال ۱۹۳۷ توسط ویکتور سرژ، یک انقلابی توصیف شده است؛ او تروتسکی را با لحنی صمیمانه «پیرمرد» خطاب می کرد:

تا زمانی که «پیرمرد» زنده است، بوروکراسی حاکم از هیچ امنیتی برخوردار نخواهد بود. از انقلاب اکتبر تنها یک خاطره باقی مانده و آن هم خاطره ی یک رهبر واقعی است. با نخستین ضربه، توده‌ها به سوی او روی خواهند آورد. در سومین ماه جنگ، زمانی که مشکلات آغاز می‌شود، هیچ چیز مانع  روی آوردن ملت به سوی «سازمان‌دهنده‌ی پیروزی» نخواهد شد.

استالین مصمم بود که برای حفظ قدرت و جلوگیری از انقلاب، لازم است که تروتسکی به قتل برسد. پژوهش‌های اخیر نشان داده اند که طرح ترور تروتسکی در مکزیک نخستین بار در بهار ۱۹۳۹ شکل عینی به خود گرفت و طی سال بعد، ماموران گ.پ.یو به این شهر سرازیر شدند. نقشی کلیدی در آماده‌سازی حمله‌ی ۲۴ مه توسط حزب کمونیست مکزیک (PCM) ایفا شد؛ حزبی که در مارس ۱۹۴۰ کنگره‌ای فوق‌العاده با موضوع محوری «ریشه‌کنی تروتسکیسم» برگزار کرد.  حزب کمونیست مکزیک در ماه‌های منتهی به حمله، با مطالب تند و سمی علیه تروتسکی در نشریه‌ی رسمی خود، صدای مکزیک (La Voz de Mexico) و همچنین در خلق (El Popular) و آینده (Futuro) که تحت نفوذش بودند، افکار عمومی را علیه تروتسکی مسموم کرد. سازمان‌دهندگان اصلی حمله، داوید آلفارو سیکِـیروس، برادرش آلفردو سیکِـیروس، آنتونیو پوجول، و پدرو زونیگا کاماچو، همگی از اعضای حزب کمونیست مکزیک بودند.

داوید آلفارو سیکِـیروس

در مسکو، شکست حمله‌ی ۲۴ مه یک فاجعه‌ی سیاسی تلقی شد. به گفته‌ی دمیتری ولکوگونوف، ژنرال پیشین شوروی و مورخ روس، «خبر ناکامی سوءقصد، استالین را به خشم آورد» و موجب شد تصمیم بگیرد که «از این پس، همه‌چیز بر اقدام یک عامل منفرد متمرکز شود؛ فردی که مدت‌ها پیش در مکزیک مستقر شده بود و در حال آماده‌سازی برای انجام ماموریتش بود.»

در ۲۶ یا ۲۷ مه ۱۹۴۰، آن عامل، رامون مرکادر (با نام‌های مستعار ژاک مورنا و فرانک جکسون)، برای نخستین‌بار مأمور شد که شخصاً تروتسکی را به قتل برساند. او صبح ۲۸ مه توسط سیلویا اگِلوف، عضو کارگران سوسیالیست که از سال ۱۹۳۸ رابط مرکادر با جنبش تروتسکیستی بود، به تروتسکی معرفی شد. چنان‌که اریک لندن در سلسله مقالات خود با عنوان «سیلویا اگِلوف و ترور لئون تروتسکی» (۲۰۲۱) با دقتی موشکافانه مستند کرده است، در طول سه ماه بعد، مرکادر و اگِلوف در تبانی با مأموران گ.پ.یو مستقر در نیویورک و مکزیکوسیتی، برای اجرای ترور [تروتسکی] دست به توطئه زدند.

رامون مرکادر در بازداشت پلیس پس از ترور تروتسکی

رسانه‌های استالینیستی در عرصه‌ی عمومی با جلوه دادن مضحکِ سوءقصد ۲۴ مه به‌عنوان «نمایش خودساخته‌ای» که گویا خود تروتسکی آن را ترتیب داده بود، کارزار افترا علیه او را شدت بخشیدند. این دروغ آشکار، با وجود فقدان کامل شواهد، توسط مطبوعات بورژوایی مکزیک و رسانه‌های بین‌المللی طوطی‌وار تکرار شد. تروتسکی در واکنش به این افتراها، خود کارزاری شدید برای افشای توطئه‌ی استالینیستی علیه جانش به راه انداخت. ناتالیا سدوا، در مقاله‌ای که پس از ترور تروتسکی با عنوان «پدر و پسر» نوشت، دوره‌ی پس از سوءقصد ۲۴ مه را چنین به یاد می‌آورد:

در همان زمان، لِو داویدویچ [تروتسکی] در روند پیشبرد تحقیقات مربوط به پرونده‌ی ۲۴ مه مشارکت می‌کرد. کندی پیشرفت این روند ال‌دی [مخفف لِو داویدویچ] را سخت نگران کرده بود. او با صبوری و خستگی‌ناپذیری تحولات را دنبال می کرد، اوضاع پرونده را برای دادگاه و مطبوعات توضیح می‌داد و با تلاشی فراانسانی، خود را وادار می‌کرد به دروغ‌های آشکار و بی‌پایه یا ابهام‌گویی‌های مغرضانه پاسخ دهد و آن‌ها را رد کند. این کارها را با همان تیزبینی ژرف و منحصربه‌فردش انجام می‌داد و نمی‌گذاشت کوچک‌ترین جزئیاتی از نظرش پنهان بماند. برای هر نکته اهمیتی درخور قائل بود، و نکات را با دقت در مجموعه‌ای واحد به‌هم پیوند می‌داد.

در ۸ ژوئن ۱۹۴۰، تروتسکی نخستین بیانیه‌اش  را درباره حمله با عنوان «استالین خواهان مرگ من است» منتشر کرد و ادعاهای «حملهی ساختگی» را رد کرد:

شکست تصادفی حمله‌ای که با چنان دقت و مهارتی طراحی شده بود، ضربه‌ی سنگینی به استالین است. گ.پ.یو باید خود را برای استالین بازسازی کند. استالین باید قدرت خود را نشان دهد. تکرار حملهی دیگری اجتناب‌ناپذیر است.

در این مقاله، حملات تند و افترا‌آمیز علیه تروتسکی پیش از سوءقصد، از سوی استالینیست‌های سرشناس مکزیکی از جمله‌ ویسنته لومباردو تولدانو، بنیان‌گذار و رهبر کنفدراسیون کارگران مکزیک (CTM)، و هرنان لابورده رودریگز، رهبر پیشین حزب کمونیست مکزیک (PCM) که با وجود مخالفت با طرح ترور، همچنان به خط مشی استالینیستی وفادار ماند، مستند شدند. در پایان این بیانیه، تروتسکی چنین نوشت:

من بر روی این زمین نه بر اساس روال عادی، بلکه به‌عنوان استثنا زندگی می‌کنم. در عصری ارتجاعی چون عصر ما، یک انقلابی ناچار است برخلاف جهت جریان شنا کند. من این کار را تا حد توان انجام می‌دهم. فشار واکنش جهانی شاید بی‌رحمانه‌ترین شکل خود را در سرنوشت شخصی من و عزیزانم نمایان کرده باشد. من در این امر هیچ فضیلتی برای خود نمی بینم. بلکه این نتیجه‌ی درهم‌تنیدگی شرایط تاریخی است. اما وقتی افرادی مانند تولدانو، لابورده و دیگران مرا «ضدانقلابی» می‌خوانند، می‌توانم با آرامش از کنارشان بگذرم و داوری نهایی را به تاریخ بسپارم.

ویسِنته لومباردو تولِدانو در سال ۱۹۳۸ [عکس: هریس و اوینگ] [Photo: Harris & Ewing]

در بیانیه‌ای به تاریخ ۱۷ اوت ۱۹۴۰ با عنوان«کمینترن و گ.پ.یو»، که تنها سه روز پیش از ترورش منتشر شد، تروتسکی این موضوعات را بسط داد، با استدلال‌های حقوقی از خود دفاع نمود و توطئه‌ی استالینیستی علیه جانش را بیشتر افشا کرد.

پس از مرگ تروتسکی، هیچ‌ تحقیق مستمری از سوی کارگران سوسیالیست صورت نگرفت. این حزب در طول چندین دهه‌ عمدتاً در این‌باره سکوت کرد و به بررسی ارتباطات مشکوک میان اگِلوف و مرکادر و شبکه‌ی وسیع‌تر مأموران گ.پ.یو از جمله مارک زبوروفسکی در پاریس، سیلویا کالدوِل در نیویورک، ژوزف هنسن در مکزیکوسیتی، و دیگران که داخل جنبش تروتسکیستی نفوذ کرده بودند و همچنان در مواضع خود باقی‌ماندند، نپرداخت. در جریان دادگاه‌های جاسوسی شوروی در دهه‌های ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ که پرده از دسیسه‌های مارک زبوروفسکی، برادران سوبولویچیوس (جک سوبل با نام مستعار سِنین، و رابرت سوبلن با نام مستعار رومن وِل)، سیلویا کالدوِل (نام حزبی سیلویا فرانکلین) و دیگران برداشتند، کارگران سوسیالیست سکوتی سنگین در نشریات خود اختیار کرد.

سال ۱۹۷۵، یعنی دقیقاً ۵۰ سال پیش در همین ماه بود که کمیته بین‌المللی انترناسیونال چهارم (ICFI)  برای نخستین بار، تحقیق جامعی را درباره‌ی ترور تروتسکی با عنوان «امنیت و انترناسیونال چهارم» آغاز کرد. این تحقیق، شماری از حقایق پنهان را برملا، و همهی شواهد موجود را هم درباره‌ی ترور و هم شبکه‌ی مأموران استالینیستی دخیل در این توطئه گردآوری کرد.

عوامل استالینیستی که مشارکتشان در ترور تروتسکی توسط پروژه‌ی امنیت و تحقیقات انترناسیونال چهارم افشا شد. به‌ترتیب در جهت عقربه‌های ساعت از بالا سمت چپ: مارک زبوروفسکی؛ سیلویا کالن؛ برادران سوبلِویچیوس، جک و رابرت؛ توماس ال. بلک؛ سیلویا اگِلوف؛ رابرت شلدون هارت.

از جمله مهم‌ترین یافته‌ها، اطلاعاتی بود که نقش زبوروفسکی، هنسن، هارت، کالدوِل و دیگرانی را که تاریخ واقعی‌شان برای دهه‌ها پنهان یا نادیده گرفته شده بود، روشن ‌کرد. تا آن زمان، کارگران سوسیالیست تحت رهبری هنسن، از تروتسکیسم دست کشیده بود. بر اساس اسنادی که از طریق قانون آزادی اطلاعات (FOIA) به دست آمد، تحقیقات پروژه‌ی امنیت (Security) دریافت که هنسن از ۳۱ اوت ۱۹۴۰ روابط خود را با اف‌بی‌آی آغاز کرد و به‌سرعت به یک عامل دوگانه در خدمت امپریالیسم آمریکا بدل شد. از اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰، هنسن با نظارت بر دگرگونی کارگران سوسیالیست به نیرویی ضدتروتسکیستی، مملو از عوامل پلیسی، بازپیوندیِ بی‌اصول با جریان پابلوئیست‌ها در ژوئن ۱۹۶۳ را تسهیل کرد.

واکنش کارگران سوسیالیست و تمامی شاخه‌های گوناگون پابلوئیستی به تحقیقات پروژه‌ی امنیت و انترناسیونال چهارم، چیزی جز پرده‌پوشی فزاینده بر حقیقت پشت ترور تروتسکی نبود. آن‌ها به‌طور مداوم این تحقیقات را با برچسب‌هایی چون «شکار عوامل خیالی» محکوم می‌کردند، در حالی که از عوامل اثبات‌شده‌ای چون هارت، هنسن، کالدوِل و حتی زبوروفسکی دفاع می‌کردند. آن‌ها در بیانیه‌ای علنی، کمیته بین المللی انترناسیونال چهارم را به «هتک حرمت به آرامگاه رابرت شلدون هارت» متهم کردند.

تمام اتهاماتی که از سوی کمیته بین المللی انترناسیونال چهارم مطرح شده بود، همان زمان به‌طور کامل اثبات‌شده بودند و در سال‌های پس از آن، به‌ویژه با انتشار اسناد جاسوسی شوروی موسوم به «پرونده‌های ونونا» پس از فروپاشی استالینیستی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، بیش از پیش تأیید شده‌اند. با وجود مدارک قطعی دال بر اینکه هارت، فرانکلین و دیگران از عوامل گ.پ.یو بودند، حزب کارگران سوسیالیست و دیگر سازمان‌های پابلوئیستی هرگز به درستیِ تحقیقات پروژه‌ی امنیت اذعان نکرده‌اند و در واقع همچنان به تحریف اسناد تاریخی ادامه می‌دهند. امروزه، یادبودی برای هارت در موزه‌ی تروتسکی در کویوآکان برقرار است —موزه‌ای که تحت کنترل سیاسی پابلوئیست‌هاست. کسانی که همچنان یاد این عامل اثبات‌شده را گرامی می‌دارند.

در ماه‌های پیش‌رو، کمیته بین المللی انترناسیونال چهارم و وب‌سایت جهانی سوسیالیستی، پنجاهمین سالگرد آغاز پروژه‌ی امنیت و بین الملل چهارم را، با در معرض قرار دادن مجموعه‌ی گسترده‌ای از شواهد گردآوری‌شده در جریان این تحقیقات و نتایج سیاسی ژرفی که باید از آن‌ها استنتاج شود، گرامی خواهند داشت. این میراث که با نبرد محوری سده‌ی بیستم—نبرد میان تروتسکیسم و استالینیسم—در هم تنیده است، برای آموزش سیاسی نسل جدیدی از سوسیالیست‌هایی که  وارد میدان سیاست‌های انقلابی امروزه می‌شوند، امری حیاتی است.

***

برای مطالعه‌ی روایت دقیق دیگری درباره‌ی حمله‌ی ۲۴ مه، به بخش سوم از مقاله‌ی «آخرین سال تروتسکی» نوشته‌ی دیوید نورث مراجعه کنید. این مقاله در کتاب «لئون تروتسکی و نبرد برای سوسیالیسم در سده‌ی بیست‌ویکم» نیز آمده و از طریق انتشارات  مهرینک (Mehring Books) به زبان انگلیسی قابل تهیه است.

Loading