در خلال ۳۶ ساعت پس از ترور چارلی کرک — عامل سیاسی فاشیست که فعالیتهایش توسط الیگارش های میلیاردر به طرز سخاوتمندانهای تأمین مالی میشد و میلیونها دلار برای آن دریافت میکرد — او به مقام یک قهرمان ملی ارتقا یافت. دولت ترامپ بار دیگر با تقلید از تاکتیکهای تبلیغاتی هیتلر و گوبلز، کرک را به عنوان یک شهید سیاسی، نسخه آمریکایی هورست وسل، نازی آلمانی، معرفی میکند. پس از مرگ خشونتآمیز وسل در فوریه ۱۹۳۰، نازیها او را به عنوان نمونهای از جوانان میهنپرست آلمان ستایش کردند. سرودی برای بزرگداشت خاطره وسل، «آهنگ هورست وسل،» به سرود حزب نازی تبدیل شد.
در فرآیند مشابهی از تقدیس سیاسی، چارلی کرک در حال تبدیل شدن به هورست وسل جنبش فاشیستی عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم است.
جای تعجب ندارد که دولت ترامپ و پیروان فاشیست آن از مرگ کرک برای اهداف سیاسی خود سوء استفاده کنند. اما تأثیر این کمپین تبلیغاتی با همکاری حزب دموکرات و رسانه های وابسته به حاکمیت تقویت شده است.
دموکراتها و رسانهها با پذیرش دروغهای ترامپ و نوچههایش — مبنی بر اینکه کرک در راه خدمت به دموکراسی و آزادی بیان جان باخت — روایت راستگرایان از وقایع را به چالش نمیکشند. آنها حتی اشاره نمیکنند که حضور کرک در دانشگاه یوتا ولی با مخالفت گسترده مردمی روبرو شده بود. در طوماری که قبل از ورود کرک توسط چندین هزار نفر امضا و منتشر شد، آمده بود:
ما دانشجویان دانشگاه یوتا ولی، به محیطی که برای شمول و تنوع تلاش میکند، ارج مینهیم. اما، سخنرانی برنامهریزیشدهی چارلی کرک این آرمان را تهدید میکند. حضور کرک و پیامهایی که او ارائه میدهد، در تضاد با ارزشهای مبتنی بر تفاهم، پذیرش و پیشرفت است که بسیاری از ما به آنها ارج مینهیم.
ضروری است که دانشگاه یوتا ولی در تصمیم خود برای اجازه دادن به چارلی کرک جهت سخنرانی تجدیدنظر کند. ما از سخنرانانی حمایت میکنیم که به جای تفرقه انداختن، الهامبخشِ شمول و وحدت باشند. دانشگاهها قرار است مکانهایی برای یادگیری، پیشرفت و وحدت باشند. فراهم کردن تریبون برای کسی که دیدگاههایش در تضاد مستقیم با این اصول است، تعهد دانشگاه یوتا ولی به «مکانی برای همه» بودن را زیر سوال میبرد.
در حالی که دمکراتها و رسانهها این حقیقت مهم درباره سفر مرگبار او به یوتا ولی را پنهان میکنند، در پاکسازی زنندهترین جنبههای کارنامه عملیاتی دست راستی او مشارکت دارند. در رسانهها هیچ اشارهای به اظهارات کرک، از جمله اینکه «یهودیها کنترل … دانشگاهها، سازمانهای غیرانتفاعی، فیلمها، هالیوود، و همه چیز را در دست دارند»; اینکه «بنیاد فلسفی ضد سفید پوستی عمدتاً توسط اهدا کنندگان یهودی تأمین مالی شده است»، و اینکه «ما با تصویب لایحه حقوق مدنی در دهه ۱۹۶۰ اشتباه بزرگی مرتکب شدیم » نشده است.
به عنوان بخشی از این توجیه سیاسی، استفاده از کلمه «فاشیست» در توصیف دیدگاههای سیاسی کرک عملاً ممنوع شده است، اگرچه این تنها توصیف دقیق، در کنار نژادپرست، زنستیز، متعصب و طرفدار برتری سفیدپوستان می باشد.
اینکه این یک دستورالعمل سیاسی صریح از سوی رؤسای رسانههای شرکتی است، زمانی آشکار شد که ام اس ان بی سی (MSNBC) — ظاهراً لیبرالترین شبکه تلویزیون کابلی — متیو داود، تحلیلگر سیاسی، را اخراج کرد، زیرا او در جریان پخش زنده، کرک را به عنوان دلال «سخنان نفرتپراکن... علیه گروههای خاص» توصیف کرد، واشاره داشت که این آشوبگر فاشیست، آنچه را که کاشته بود، داشت درو می کرد.
به سختی میتوان داود را یک چپگرا دانست، چرا که او قبل از آنکه به عنوان کارشناس رسانهای فعالیت کند، به عنوان رئیس نظرسنجی کمیته ملی جمهوریخواهان خدمت کرده و کمپین انتخاب مجدد رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۴ را مدیریت کرده بود. اما حتی توصیف نسبتاً ملایم او از کرک و سازمان نقطه عطف آمریکا، پس از ترور نیز ممنوع اعلام شد.
ترامپ و راست فاشیست از مرگ کرک سوء استفاده کرده و کسانی را که با آنها مخالفند به سرکوب گسترده و خشونت تهدید کردهاند. روز چهارشنبه، ترامپ کسانی که «آمریکاییهای فوقالعادهای مانند چارلی را با نازیها مقایسه کرده بودند» را محکوم کرد و قول داد که دولت او «تک تک کسانی را که در این جنایت نقش داشتهاند، پیدا خواهد کرد.» صبح روز بعد، او اعلام کرد که پس از مرگ کرک، مدال آزادی ریاست جمهوری را به کرک، اولین فاشیست تمام عیار دریافت کننده این جایزه اهدا خواهد کرد.
ترامپ این تهدیدات را در شرایطی مطرح میکند که هنوز هیچ اطلاعاتی در مورد هویت تیرانداز یا انگیزه او در دست نیست. این امر صرفاً هدف سیاسی مورد استفاده از این قتل را برملا میکند.
برای پیروان او در جنبش عظمت را دوباره به آمریکا برگردانیم، نقطه عطف آمریکا، فاکس نیوز، نیوزمکس، برایتبارت نیوز و تمامی طیف رسانههای راست افراطی که توسط میلیاردرها تأمین مالی میشوند، قتل کرک فرصتی برای تهدید به انتقام و خونریزی است. وبسایت جهانی سوسیالیستی نیز در پاسخ به تحلیل اولیه خود، تهدیدهای خشونتآمیزی دریافت کرده است.
اریک، پسر ترامپ، در توییتی نوشت که از این که گلولهها فقط از یک سمت شلیک میشوند خسته شده است، و تلاش کرد تصویری کاملاً نادرست از هواداران صلحطلب ترامپ که زیر آتش «دیوانگان چپگرا» قرار دارند، القا کند. در یک ون اوردن، نماینده جمهوریخواه ویسکانسین، بدون اینکه منتظر بماند تا از انگیزهها یا هویت تیرانداز مطلع شود، مخالفان سیاسی و رسانهها را محکوم کرد. او در رسانههای اجتماعی نوشت: «چپها و سیاستهایشان آمریکا را به سمت جنگ داخلی سوق میدهند. آستین ها را بالا زده اند. در برابر آن خواهم ایستاد.»
رسانههای اجتماعی جناح راست پر از چنین کلیشههایی بود و اقداماتی نیز از قبل انجام شده بود. تهدیدهای تلفنی بمبگذاری باعث تعطیلی اجباری یا نیمه تمام هفت کالج و دانشگاه تاریخی سیاهپوستان (HBCU) از جمله دانشگاه ایالتی آلاباما، دانشگاه ایالتی ویرجینیا، دانشگاه همپتون، کالج اسپلمن، دانشگاه ساوترن و کالج کشاورزی و مکانیک، دانشگاه کلارک آتلانتا و بثون-کوکمن شد. تهدید تلفنی بمبگذاری مشابهی نیز به دفتر کمیته ملی دموکراتها در واشنگتن صورت گرفت.
محکوم کردن «خشونت سیاسی» توسط ترامپ و جمهوریخواهان بوی تعفن ریاکاری میدهد. اینها همان نیروهایی هستند که کودتای ۶ ژانویه ۲۰۲۱ را ترتیب دادند، قاتلان خودسر مانند کایل ریتنهاوس را ستودند و ارعاب مسلحانه مقامات بهداشت عمومی را در طول بیماری جهان گیر کووید ۱۹ترغیب کردند. تئوریهای توطئه آنها الهامبخش تیراندازیهای دستهجمعی از کرایستچرچ تا ال پاسو و بوفالو، طرح ربودن و قتل فرماندار دموکرات میشیگان، گرتچن ویتمر، و حمله خشونتآمیزی که نزدیک بود شوهر نانسی پلوسی، رئیس وقت مجلس را بکشد، بوده است.
تنها سه ماه پیش، رهبر دموکراتها در مجلس قانونگذاری ایالت مینهسوتا و همسرش توسط یک مرد مسلح که از دیدگاههای ملیگرایان مسیحی و ضد سقط جنین حمایت میکرد، به قتل رسیدند. واکنش ترامپ و شرکاء این بود که در مورد انگیزههای قاتل دروغ بگویند و ادعا کنند که او چپگرا بوده است، و جریان فحاشیهای فاشیستی که الهامبخش مقلدان خواهد بود را تشدید کنند.
واکنش دموکراتهای برجسته به ترور کرک ترکیبی از بزدلی و کرنش بوده است. آنها پس از مرگ کرک، او را در آغوش گرفتند و به سابقه طولانی او در تحریکات فاشیستی و بدنام کردن اقلیتهای نژادی، همجنسگرایان، زنان، مهاجران و عملا هر کسی که با حزب جمهوریخواه، حزبی که تحت سلطه ترامپ به ابزار شخصی یک دیکتاتور بالقوه تبدیل شده است مخالفت میکرد، مشروعیت بخشیدند.
این نه تنها در مورد رهبران کنگره مانند سناتور چاک شومر و رهبر اقلیت مجلس، حکیم جفریز، صادق بود، بلکه در مورد به اصطلاح «چپها» مانند سناتور برنی سندرز و نماینده الکساندریا اوکازیو-کورتز، عضو حزب سوسیالیستهای دموکرات آمریکا، نیز صادق بود. اوکازیو-کورتز روز پنجشنبه گفت که او در حال برنامهریزی مجدد برای یک تجمع انتخاباتی در کارولینای شمالی است، بخشی از آن به دلیل نگرانیهای امنیتی و بخشی دیگر از سر احترام به کرک.
موضع همگانی حزب دموکرات، که گویی از روی یک متن از پیشنوشتهشده پیروی کرده و تکرار میشود، این است که «خشونت جایی در سیاست آمریکا ندارد» یا همانطور که نیویورک تایمز در سرمقاله خود که روز پنجشنبه منتشر شد، نوشت: «چنین خشونتی با آمریکا در تضاد است.» آنها چه کسی را دارند گول میزنند؟ همانطور که اچ. رپ براون زمانی گفته بود، «خشونت همانقدر آمریکایی است که پای گیلاس.»
هیچ یک از دموکراتهایی که به ترور کرک واکنش نشان دادند، حتی جرات نکردند این نکته اساسی را بیان کنند که رئیس جمهور ایالات متحده به طور سازمان یافته خشونت را علیه مخالفان سیاسی خود، از جمله دموکراتهای برجسته، ترویج کرده است. علاوه بر این، تنها یک هفته پیش، ترامپ ۱۱ نفر را در یک قایق ترابری در سواحل ونزوئلا به قتل رساند و شیکاگو، یکی از بزرگترین شهرهای این کشور را به «جنگ» تهدید کرد. این تازه بدون اشاره به نسلکشی جاری در غزه است که مورد حمایت هر دو حزب می باشد و به کشته شدن دهها هزار نفر انجامیده است. کل طبقه حاکمه در خون غوطهور است.
بزدلی و همدستی حزب دموکرات در پاسخ ازرا کلاین، ستوننویس نیویورک تایمز و مشاور حزب دموکرات، بهوضوح تجسم یافته است. کلاین با تکرار مضمون اصلی سخنرانی ترامپ، اعلام کرد که این قتل خطر «غیرانسانی جلوه دادن» مخالفان سیاسی را نشان میدهد. او نوشت: «لفاظیهایی که مردم را به عنوان هیولاهای غیر قابل اصلاح و نه مخالفان معرفی میکنند، هزینه وحشتناکی دارند. اگر سالها مردم را فاشیست خطاب کنید، نباید تعجب کنید برخی باور کنند که باید با آنها با خشونت مبارزه کرد.»
کلاین، که عملاً اتهام فاشیست بودن کرک را رد میکرد، ادامه داد: «شما میتوانید بسیاری از باورهای کرک را نپسندید، اما جملهی زیر هنوز هم صادق است: کرک دقیقاً به شیوهی درست سیاست را پیش میبرد. او در دانشگاهها حاضر میشد و با هر کسی که مایل به گفتگو بود، صحبت میکرد. او یکی از موثرترین افراد در زمینهی ترغیب در آن دوران بود.» اگر کلاین، در دههی ۱۹۳۰ مینوشت، همین حرف را در مورد هیتلر میزد.
ستایش کلاین یادآور گفتهی لئون تروتسکی است که زور نه تنها فائق میشود، بلکه متقاعد هم میکند. رسانهها و تشکیلات حزب دموکرات به جای بسیج علیه راست افراطی، خود را با آن وفق میدهند. برخی خواهند گفت که دموکراتها به واقعیت سیاسی واکنش نشان میدهند. در واقع، تا حدی از روی بزدلی و تا حدی برای توجیه خودشان، آنها در ارزیابی قدرت واقعی ترامپ و رابطهی نیروهای اجتماعی در داخل ایالات متحده و سطح بینالمللی غلو میکنند. میلیاردرها و مگا میلیونرها بخش کوچکی از جامعه را تشکیل میدهند. طبقهی کارگر، نیروی اجتماعی عظیمی که نیروهای مولد را به حرکت درمیآورد و اکثریت قریب به اتفاق جمعیت آمریکا و جهان را تشکیل میدهد.
اساساً، منافع طبقاتی زیربنای واکنش همه جناحهای درون تشکیلات سیاسی است. محکومیت های جنون آمیز«چپ دیوانه» از سوی جناح راست افراطی، بیانگر ترس الیگارشی شرکتی است که هر نوع انتقادی از جامعه آمریکا را تهدیدی برای ثروت خود میبیند.
سازگاری حزب دموکرات با کرک و جناح راست، منعکس کننده ماهیت طبقاتی خود آن است. این حزب نماینده وال استریت و الیگارشی مالی-شرکتی است. دغدغه آن هشدار دادن به مردم درباره خطر فاشیسم نیست، بلکه خنثی کردن آن و سرکوب مخالفتهای تودهای است که حاکمیت سرمایهداری را تهدید میکند.
برخی از جوانان، که از سیاستهای ارتجاعی کرک منزجر شدهاند، از مرگ او ابراز رضایت کردهاند، درست همانطور که برخی دیگر از کشته شدن مدیر عامل یک شرکت مراقبتهای بهداشتی در سال گذشته استقبال کردند. این واکنش به غایت اشتباه است. اقدامات خشونتآمیز فردی هیچ مشکلی را حل نمیکند. این اعمال فقط به نفع راست افراطی تمام می شود، دولت را تقویت و این استدلال را تحکیم می کنند که سرکوب ضروری است.
همانطور که تروتسکی در سال ۱۹۳۹، پس از آنکه هرشل گرینشپان ۱۷ ساله، دیپلمات نازی آلمانی، ارنست فوم راث را به ضرب گلوله کشت، در مقالهای نوشت: «نه انتقامجوی منفرد، بلکه تنها یک جنبش تودهای انقلابی عظیم میتواند ستمدیدگان را آزاد کند، جنبشی که هیچ اثری از کل ساختار استثمار طبقاتی، ستم ملی و تبعیض نژادی باقی نگذارد.» برای شکست فاشیسم، «لازم است میلیونها، دهها و صدها میلیون ستمدیدگان را در سراسر جهان به حرکت درآورد و آنها را در حمله به سنگرهای جامعه کهنه رهبری کرد.»
این مسئلهٔ اساسیای است که امروز کارگران و جوانان، در آمریکا و در سطح بینالمللی، با آن روبهرو هستند. مبارزه علیه فاشیسم را نمیتوان با روشهای انتقامجویی فردی به پیش برد، و همچنین نمیتوان آن را به حزب دموکرات یا هیچ جناحی از طبقه حاکمه واگذار کرد. این امر مستلزم بسیج آگاهانه و سازمانیافته طبقه کارگر، اکثریت قریب به اتفاق جامعه، بر اساس یک برنامه سوسیالیستی است.
به حزب برابری سوسیالیستی بپیوندید.
