در هفتههای اخیر، رابرت اف. کندی جونیور، وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده، مجموعهای از اظهارات را در مورد اوتیسم مطرح کرده است که مدافعان، خانوادهها و متخصصان پزشکی به طور گسترده آن را به عنوان اظهاراتی غیرانسانی و از نظر علمی بیاساس محکوم کردهاند. در کنفرانس مطبوعاتی ۱۵ آوریل، پس از انتشار دادههای جدید مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها (CDC) که نشان میدهد اﮐﻧون از هر ۳۱ کودک آمریکایی، ۱ نفر (و پسران چهار برابر بیشتر از دختران) مبتلا به اوتیسم هستند، کندی این ﻋﺎرﺿﮫ را یک «اپیدمی» و «بیماری قابل پیشگیری» توصیف کرد و قول داد که علل محیطی آن را ظرف چند ماه کشف کند.
اﻧﺗﺧﺎب دﯾوﯾد ﮔﺎﯾر، یک فرد ﺿد واﮐﺳن ﺑﮫ ﺧوﺑﯽ ﺷﻧﺎﺧﺗﮫﺷده و ﻣﺗﮭم ﺑﮫ ﮐﻼھﺑرداری، ﺑرای مدیریت اﯾن ﺗﺣﻘﯾﻘﺎت، از ﺳوی ﺑﺳﯾﺎری در ﺣوزه ﺑﮭداﺷت ﻋﻣوﻣﯽ و ﻣراﮐز ﻋﻠﻣﯽ ﺑﮫﻋﻧوان ﺗﻼﺷﯽ ﺑرای تحمیل وجود ارتباط موهوم بین اوتیسم و واکسنها تلقی شده است.
دﻧﯾل ﮔﺷوﯾﻧد، ﻣدﯾر ﻣرﮐز ﺗﺣﻘﯾﻘﺎت و درﻣﺎن اوﺗﯾﺳم داﻧﺷﮕﺎه ﮐﺎﻟﯾﻔرﻧﯾﺎ، ﭘردﯾس ﻟس آﻧﺟﻠس (UCLA) ﺑﮫ ﮔﺎردﯾن ﮔﻔت:«ﺷواھد غیر قابل اﻧﮑﺎر ھﺳﺗﻧد. ﻋواﻣل ژﻧﺗﯾﮑﯽ ارﺛﯽ ﺣداﻗل در ٨٠ ﺻد از ﻣوارد [اوﺗﯾﺳم] ﻧﻘش دارﻧد و ١٠ ﺗﺎ ١۵٪ دﯾﮕر ﺑﮫ ﻋواﻣل ژﻧﺗﯾﮑﯽ ﻏﯾر ارﺛﯽ ﻧﺳﺑت داده ﻣﯽﺷوﻧد.» ﺑﮫ ﻋﺑﺎرت دﯾﮕر، ھﻣﺎﻧطور ﮐﮫ دﮐﺗر ارﯾﮏ ﮐورﺷن از داﻧﺷﮕﺎه ﮐﺎﻟﯾﻔرﻧﯾﺎ، ﭘردﯾس ﺳن دﯾﮕو ﺑﮫطرز ﺷﯾواﯾﯽ در ﻧواﻣﺑر ٢٠٢٣ ﺗﺷرﯾﺢ ﮐرد، ژنھﺎی ﻣﺧﺗلﺷده ﻣرﺗﺑط ﺑﺎ اوﺗﯾﺳم ﮐﮫ در ﺷﮑلﮔﯾری ﻣﻐز در ﺣﺎل رﺷد ﺟﻧﯾن اﺧﺗﻼل اﯾﺟﺎد ﻣﯽﮐﻧﻧد، از ھﻣﺎن دوران ﭘﯾش از ﺗوﻟد در رﺣم وﺟود دارﻧد، و ﺑرای اوﻟﯾن ﺑﺎر ﭘس از درﯾﺎﻓت واﮐﺳن در ﮐودﮐﺎن ظﺎھر ﻧﻣﯽﺷوﻧد.
ﺟﻧﺟﺎل ﺑراﻧﮕﯾزﺗرﯾن ﺑﺧش اظﮭﺎرات ﮐﻧدی، ﺗﺣﻘﯾر ﻋﻠﻧﯽ اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم ﺑود، ﮐﮫ ﺷﺎﻣل اظﮭﺎرات اﻏراق آﻣﯾز ﻣﺎﻧﻧد اﯾن ﮐﮫ ﮐودﮐﺎن اوﺗﯾﺳﺗﯾﮏ «ھرﮔز ﻣﺎﻟﯾﺎت ﻧﺧواھﻧد ﭘرداﺧت، ﺷﻐﻠﯽ ﻧﺧواھﻧد داﺷت، ﺑﯾﺳﺑﺎل ﺑﺎزی ﻧﺧواھﻧد ﮐرد، ﺷﻌری ﻧﺧواھﻧد ﺳرود ﯾﺎ ﺑﮫ ﻗراری ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﮫ ﻧﺧواھﻧد رﻓت» می شد. اﯾن ﻟﻔﺎظﯽ ﺗﺣﻘﯾرآﻣﯾز در ﺣﺎﻟﯽ ﻣطرح ﻣﯽﺷود ﮐﮫ ﺗﺷﺧﯾص اوﺗﯾﺳم در واقع رو به افزایش است، اﻣﺎ ﮐﺎرﺷﻧﺎﺳﺎن اﯾن اﻓزاﯾش را ﻋﻣدﺗﺎً به ﻣﻌﯾﺎرھﺎی ﺗﺷﺧﯾﺻﯽ ﮔﺳﺗردهﺗر، دﺳﺗرﺳﯽ ﺑﮭﺗر ﺑﮫ ﻣراﻗﺑتھﺎی درﻣﺎﻧﯽ و آﮔﺎھﯽ ﺑﯾﺷﺗر نسبت می دهند— ﺗﺎ ﺑﮫ اﻓزاﯾش ﻧﺎﮔﮭﺎﻧﯽ ﻣوارد واﻗﻌﯽ. ﺑﺎ اﯾن وﺟود، ﮐﻧدی اﯾن ﺗوﺿﯾﺣﺎت را «ﻏﯾرﻗﺎﺑل دﻓﺎع» دانسته و با تاکید مجدد بر باور خود مبنی بر اینکه اوتیسم ناشی از سموم محیطی است، قول یک «تلاش گسترده برای آزمایش و تحقیق» جهت شناسایی علت آن تا ماه سپتامبر را داده است.
واﮐﻧش ھﺎ ﺳرﯾﻊ و ﺻرﯾﺢ ﺑوده اﺳت. ﺑﯾﺎﻧﯾﮫای ﻣﺷﺗرﮐﯽ ﮐﮫ در ١٧ آورﯾل ٢٠٢۵ از ﺳوی ﺷﺑﮑﮫ ﺣﻣﺎﯾﺗﯽ ﺧودﮔردان اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم، اﻧﺟﻣن اوﺗﯾﺳم آﻣرﯾﮑﺎ، اوﺗﯾﺳم سخن ﻣﯽ گوید ( Autism Speaks) و ﺷﻣﺎری دﯾﮕر از ﺳﺎزﻣﺎنھﺎ ﻣﻧﺗﺷر ﺷد، اﻋﻼم ﮐرد:
ﻣﺎ ﻋﻣﯾﻘﺎً ﻧﮕران اﻓزاﯾش ﻟﻔﺎظﯽھﺎی ﻋﻣوﻣﯽ و ﺗﺻﻣﯾﻣﺎت ﺳﯾﺎﺳﯽ ھﺳﺗﯾم ﮐﮫ اﯾن اﺻول مشترک را ﺑﮫ ﭼﺎﻟش ﻣﯽﮐﺷﻧد. ادﻋﺎھﺎﯾﯽ مبنی بر «ﻗﺎﺑل ﭘﯾﺷﮕﯾری ﺑودن» اوﺗﯾﺳم، ﻣورد ﺣﻣﺎﯾت اﺟﻣﺎع ﻋﻠﻣﯽ ﻧﯾﺳت و ﻣوﺟب دامن زدن به اﻧﮓ اﺟﺗﻣﺎﻋﯽ ﻣﯽ ﺷود. ﺗوﺻﯾف اوﺗﯾﺳم ﺑﮫﻋﻧوان ﯾﮏ «ﺑﯾﻣﺎری ﻣزﻣن،» «ﺑﯾﻣﺎری دوران ﮐودﮐﯽ» ﯾﺎ «اﭘﯾدﻣﯽ» درک ﻋﻣوﻣﯽ را ﻣﺧدوش ﮐرده و اﺣﺗرام ﺑﮫ اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم را تضعیف میکند.
ضمنا، ﭘﯾﺷﻧﮭﺎدھﺎی دوﻟت ﻓدرال ﺑرای ﮐﺎھش ﺑودﺟﮫ ﺑرﻧﺎﻣﮫھﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻧد ﺑﯾﻣﮫ ی ﺑﮭداﺷت ﻣﺳﺗﻣﻧدان، وزارت آﻣوزش و پرورش، و ﻣدﯾرﯾت ﺧدﻣﺎت اﺟﺗﻣﺎﻋﯽ، ﺧدﻣﺎت ﺣﯾﺎﺗﯽ را ﮐﮫ اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم و ﺧﺎﻧواده ھﺎﯾﺷﺎن به آن متکی هستند، تهدید میکند. ﺗﺣﻘﯾﻘﺎت ﺑﺎﯾد ﺗﺣت ھداﯾت ﻣﺗﺧﺻﺻﺎن ﺻﺎﺣب ﺻﻼﺣﯾت اﻧﺟﺎم ﮔﯾرد و ﭘﯾﭼﯾدﮔﯽ و ﺗﻧوع ﺗﺟرﺑﯾﺎت زﻧدﮔﯽ ﺟﺎﻣﻌﮫ اوﺗﯾﺳم را در نظر بگیرد — نه اینکه توسط اطلاعات نادرست یا ایدئولوژی هدایت شود. ﻣﺎ ﺑﮫﻋﻧوان رهبران ﺣوزه ھﺎی اوﺗﯾﺳم و ﺑﮭداﺷت ﻋﻣوﻣﯽ، ﻣﺗﻌﮭد ﺑﮫ ﻣﺷﺎرﮐت ﻣﻌﻧﺎدار در ﮔﻔتﮔوھﺎ و اﺑﺗﮑﺎرات ﺟﺎری ﺑﮫ رھﺑری وزارت ﺑﮭداﺷت و ﺧدﻣﺎت اﻧﺳﺎﻧﯽ ھﺳﺗﯾم.
ﺧﺎﻧواده ھﺎ، ﻣداﻓﻌﺎن ﺧودﮔردان افراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم و ﮐﺎرﺷﻧﺎﺳﺎن ﺧﺎطرﻧﺷﺎن ﮐرده اﻧد ﮐﮫ رواﯾت ﮐﻧدی از اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم ﻧﮫﺗﻧﮭﺎ ﻧﺎدرﺳت، ﺑﻠﮑﮫ عمیقا انگ زننده اﺳت. طبق گزارش ﻣرﮐز ﮐﻧﺗرل و ﭘﯾﺷﮕﯾری از ﺑﯾﻣﺎریھﺎ (CDC)، در ﺳﺎل ٢٠٢٢ ﮐﻣﺗر از ۴٠٪ ﮐودﮐﺎن ﺗﺷﺧﯾص داده ﺷده ﺑﺎ اوﺗﯾﺳم ﻧﯾز با ﻣﻌﻠوﻟﯾت ذھﻧﯽ شناسایی شدند، و ﺑﺳﯾﺎری از اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم ﺑﮫطور ﻣﺳﺗﻘل زﻧدﮔﯽ ﻣﯽﮐﻧﻧد، ﺷﺎﻏل ھﺳﺗﻧد و رواﺑط ﻣﻌﻧﺎداری دارﻧد. ﺑث ھﺎﻓﻣن، ﻣﺎدر ﯾﮏ ﮐودک ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم که قادر به صحبت کردن نیست، ﮔﻔت «کندی در ﺣﺎل ھراس اﻓﮑﻧﯽ و اﻧﺗﺷﺎر اطﻼﻋﺎت ﻧﺎدرﺳت اﺳت،» ﮐﮫ ﻣﻧﻌﮑس ﮐﻧﻧده اﺣﺳﺎﺳﺎت ﮔﺳﺗرده در ﻣﯾﺎن واﻟدﯾن و ﻓﻌﺎﻻن اﺳت. ﮐﺎﻟﯾن ﮐﯾﻠﯾﮏ، ﻣدﯾر ﺷﺑﮑﮫ ﺣﻣﺎﯾﺗﯽ ﺧودﮔردان اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم، اظﮭﺎرات ﮐﻧدی را «ﻣﺷﻣﺋزﮐﻧﻧده و ﺗرﺳﻧﺎک» ﺧواﻧد و ﺗﺄﮐﯾد ﮐرد ﮐﮫ اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم— از ﺟﻣﻠﮫ آﻧﮭﺎﯾﯽ ﮐﮫ ﻧﯾﺎزھﺎی ﺣﻣﺎﯾﺗﯽ ﺑﺎﻻﯾﯽ دارﻧد — ﻣﯽﺗواﻧﻧد در ﻋﻣل ﺑﮫ ھﻣﺎن ﻧﻘﺎط ﻋطﻔﯽ ﮐﮫ ﮐﻧدی ادﻋﺎ ﮐرد دﺳت ﻧﯾﺎﻓﺗﻧﯽ ھﺳﺗﻧد، دست یابند.
درﺣﺎلی ﮐﮫ ﮐﻧدی طرح ﺧود را ﺑرای ﺑررﺳﯽ «ﻋﻠل» اوﺗﯾﺳم ﺑﮫ ﭘﯾش ﻣﯽﺑرد، ﺑﺳﯾﺎری در ﺟواﻣﻊ ﻋﻠﻣﯽ و حمایتی ﻧﮕراﻧﻧد ﮐﮫ روﯾﮑرد او ﻣوﺟب ﺗﻘوﯾت ﮐﻠﯾﺷﮫھﺎی منسوخ، و ﻣﻧﺣرف ﺷدن از ﭘژوھشھﺎی ﻣﺑﺗﻧﯽ ﺑر ﺷواھد شود، و پیشرفتهای ﺣﺎﺻل ﺷده در ﺟﮭت ﭘذﯾرش و ﺷﻣول افراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم را ﺗﺿﻌﯾف ﮐﻧد. ﺑﺣث ﺑر ﺳر اظهارات او ﺑﮫ ﻧﻘطﮫ ﻋطﻔﯽ در ﮔﻔتگوی ﮔﺳﺗردهﺗر درﺑﺎره ﻧﺣوه درک و ﺣﻣﺎﯾت ﺟﺎﻣﻌﮫ از اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم ﺗﺑدﯾل ﺷده اﺳت — گفتگوهایی ﮐﮫ به گفته بسیاری ﺑﺎﯾد ﻣﺑﺗﻧﯽ ﺑر ﻋﻠم، اﺣﺗرام و ﺗﺟرﺑﯾﺎت زﯾﺳﺗﯽ ﺧود اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم ﺑﺎﺷد.
سامانه ملی ثبت اطلاعات اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم
ﮐﻧدی ھﻣﭼﻧﯾن از اﯾﺟﺎد یک سامانه ملی ثبت اطلاعات افراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم، ﺑﮫ ﻋﻧوان ﺑﺧﺷﯽ از طرح ﮔﺳﺗرده دوﻟت ﺑرای ﺑررﺳﯽ ﻋﻠل و درﻣﺎنھﺎی بالقوه اوﺗﯾﺳم ﺧﺑر داد. در ٢۵ آورﯾل، یکی از مقامات وزارت بهداشت و خدمات انسانی (HHS) بیانیهای منتشر کرد و اظهار داشت که این وزارتخانه در حال ایجاد یک سامانه ملی ثبت اطلاعات افراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم جداگانه نیست، ﺑﻠﮑﮫ در ﺣﺎل ﭘﯾوﻧد دادن داده ھﺎی ﻣوﺟود در ﺳﺎزﻣﺎنھﺎی ﻣﺧﺗﻠف ﺑرای ﺣﻣﺎﯾت از این ﭘژوھش اﺳت.
ﺻرفﻧظر از ﻧﺣوه ﺗﻌرﯾف اﯾن اﺻطﻼﺣﺎت، سامانه ملی ثبت اطلاعات ﯾﺎ ﻣﺟﻣوﻋﮫ داده ھﺎ، ﮐﮫ اﮐﻧون ﺗوﺳط موسسات ﻣﻠﯽ ﺑﮭداﺷت آﻣرﯾﮑﺎ (NIH) در حال جمعآوری است، از طﯾف وﺳﯾﻌﯽ از ﺳواﺑق ﭘزﺷﮑﯽ ﺧﺻوﺻﯽ و دوﻟﺗﯽ —از ﺟﻣﻠﮫ داده ھﺎی داروﺧﺎﻧﮫ ای، ﻧﺗﺎﯾﺞ آزﻣﺎﯾﺷﮕﺎھﯽ، اطﻼﻋﺎت ژﻧوﻣﯽ، مطالبات بیمه ای، و ﺣﺗﯽ داده ھﺎی ﺳﺎﻋت ھﺎی ھوﺷﻣﻧد و ردﯾﺎب ھﺎی تندرستی استفاده خواهد کرد. برنامه این است که این منابع در یک پایگاه داده واحد و جامع ادغام شوند که برای اولین بار به پژوهشگرانی که از سوی تیم کندی انتخاب میشوند، اجازه میدهد تا دادههای بیماران مبتلا به اوتیسم آﻣرﯾﮑﺎﯾﯽ را با «پوشش گسترده» تحلیل کنند.
دﮐﺗر ﺟﯽ ﺑﮭﺎﺗﺎﭼﺎرﯾﺎ، ﻣدﯾر NIH، هدف اﯾن طرح را ﻏﻠﺑﮫ ﺑر ﭘراﮐﻧدﮔﯽ و ﻋدم دﺳﺗرﺳﯽ ﺑﮫ داده ھﺎی ﺑﮭداﺷتی فعلی ﺗوﺻﯾف ﮐرده اﺳت، ﮐﮫ ﺑﮫ ﮔﻔﺗﮫ او ﻏﺎﻟﺑﺎ ﻣﻧﺟر ﺑﮫ ھزﯾﻧﮫھﺎی اضافی و ﻋدم ﮐﺎرآﯾﯽ ﻣﯽﺷود. اﯾن سامانه ملی ثبت اطلاعات برای ۱۰ تا ۲۰ سازمان تحقیقاتی خارجی قابل دسترسی خواهد بود ﮐﮫ از طرﯾق درﯾﺎﻓت ﺑودﺟﮫ ﭘژوھﺷﯽ، ﻣطﺎﻟﻌﺎت ﺧود را ﺑر ﭘﺎﯾﮫ اﯾن ﮔﻧﺟﯾﻧﮫ ﺑﯽﺳﺎﺑﻘﮫ از داده ھﺎی ﺑﮭداﺷﺗﯽ ﻣرﺗﺑط و ﻗﺎﺑلﺷﻧﺎﺳﺎﯾﯽ اﻧﺟﺎم ﺧواھﻧد داد. ﮐﻧدی اﯾن سامانه ملی ثبت اطلاعات را ﺑرای ﻋﻣﻠﯽ ﮐردن وﻋده ﺧود ﻣﺑﻧﯽ ﺑر «ﯾﺎﻓﺗن ﻋﻠت اﭘﯾدﻣﯽاوﺗﯾﺳم» و ﺑرطرف ﮐردن آﻧﭼﮫ او به عنوان «سم محیطی» توصیف میکند، تا ماه سپتامبر ضروری دانسته است.
اﻋﻼم اﯾﺟﺎد اﯾن سامانه ملی ثبت اطلاعات، نگرانیهایی را در میان داﻧﺷﻣﻧدان، ﻣداﻓﻌﺎن ﺣرﯾم ﺧﺻوﺻﯽ و ﺟﺎﻣﻌﮫی اوﺗﯾﺳم ایجاد کرده اﺳت. دﮐﺗر ﭘﯾﺗر ھوﺗز، ﭘزﺷﮏ-داﻧﺷﻣﻧد، ﮐﺎرﺷﻧﺎس واﮐﺳن و ﭘدر ﯾﮏ ﺑزرﮔﺳﺎل ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم، از ﺟﻣﻠﮫ ﻣﻧﺗﻘدان ﺻرﯾﺢ اﯾن طرح ﺑوده اﺳت.
ھوﺗز در ﻣﺻﺎﺣﺑﮫای اﺧﯾر خود ﺑﺎ ﺑرﻧﺎﻣﮫی دﻣوﮐراﺳﯽ اﮐﻧون! روﯾﮑرد ﮐﻧدی را «از جنبه های مختلف ﮔﻣراه ﮐﻧﻧده» و «ﻋﻣﯾﻘﺎً ﺗوھﯾن آﻣﯾز» ﺗوﺻﯾف ﮐرد. او ﺧﺎطر ﻧﺷﺎن ﮐرد ﮐﮫ تصویر ﮐﻧدی از اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم ﺑﮫﻋﻧوان اﻧﺳﺎنھﺎی ﻣﺣﮑوم ﺑﮫ زﻧدﮔﯽ ﺑدون ﮐﺎر، رواﺑطﮫ ﯾﺎ اﺳﺗﻘﻼل، ﻧﮫ ﺗﻧﮭﺎ از ﻧظر واﻗﻌﯽ ﻧﺎدرﺳت اﺳت— ﺑﺳﯾﺎری از ﺑزرﮔﺳﺎﻻن ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم کار میکنند، ﻣﺎﻟﯾﺎت ﻣﯽﭘردازﻧد و زﻧدﮔﯽ رضایتبخشی دارﻧد—ﺑﻠﮑﮫ ﻣوﺟب ﺗداوم اﻧﮓزﻧﯽ و اﻧﺳﺎﻧﯾت زداﯾﯽ آﻧﺎن ﻣﯽﺷود. ھوﺗز ھﺷدار داد ﮐﮫ ﻟﻔﺎظﯽ ﮐﻧدی و اﯾﺟﺎد ﯾﮏ سامانه ملی ثبت اطلاعات دوﻟﺗﯽ ﺑرای ردﯾﺎﺑﯽ اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم، « ﻧوﻋﯽ ﺣس چندش آور» را ﺗداﻋﯽ ﻣﯾﮑﻧد ﮐﮫ ﯾﺎدآور ﺗﻔﮑر ﯾوژﻧﯾﮑﯽ (ﺑﮫ ﻧژادی) اﺳت و ﺧطر آن را دارد ﮐﮫ درک ﻋﻣوﻣﯽ از اوﺗﯾﺳم را دھﮫھﺎ ﺑﮫ ﻋﻘب ﺑﺎزﮔرداﻧد.
ﻓراﺗر از ﻧﮕراﻧﯽھﺎی اﺧﻼﻗﯽ و ﺣرﯾم ﺧﺻوﺻﯽ، ھوﺗز و ﺳﺎﯾر ﮐﺎرﺷﻧﺎﺳﺎن فرضیه ﻋﻠﻣﯽ ﭘروژه ﮐﻧدی را زﯾر ﺳوال ﻣﯾﺑرﻧد. ھوﺗز ﺗﺎﮐﯾد ﮐرد ﮐﮫ اوﺗﯾﺳم ﯾﮏ وﺿﻌﯾت ﭘﯾﭼﯾده ﺑﺎ ﺻدھﺎ عامل ﺗﺎﺛﯾرﮔذار ژﻧﺗﯾﮑﯽ و یک سبب شناسی ﭼﻧد ﻋﺎﻣﻠﯽ، ﺷﺎﻣل ژﻧﺗﯾﮏ و ﻣﺣﯾط اﺳت—ﻧﮫ ﯾﮏ ﻋﺎﻣل واﺣد ﮐﮫ ﺑﺗوان آن را در ﻋرض ﭼﻧد ﻣﺎه ﮐﺷف و رﯾﺷﮫﮐن ﮐرد. او ھﺷدار داد ﮐﮫ اﯾن سامانه ملی ثبت اطلاعات، در دﺳﺗﺎن دوﻟﺗﯽ ﮐﮫ در ﭘﯽ اعتبار بخشیدن به ﻧظرﯾﮫھﺎی از ﭘﯾشﺗﻌﯾﯾنﺷده و بیاعتبار— ﻧظﯾر ارﺗﺑﺎط رد ﺷده ﻣﯾﺎن واﮐﺳن ھﺎ و اوﺗﯾﺳم است—می ﺗواﻧد ﺑرای ﺗوﺟﯾﮫ ﺳﯾﺎﺳتھﺎی زﯾﺎنﺑﺎر، اﻧﮓزدن ﺑﯾﺷﺗر ﺑﮫ اﻓراد ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ اوﺗﯾﺳم، و ﻣﻧﺣرف ﮐردن ﻣﻧﺎﺑﻊ از حمایت و شمول مبتنی ﺑر ﺷواھد ﻣورد ﺳوءاﺳﺗﻔﺎده ﻗرار ﮔﯾرد.
ﺑرﻧﺎﻣﮫ ﻧﺎزی « زﻧدﮔﯽ نالایق برای زیستن»
ﻣﻧﺗﻘدان، ﺷﺑﺎھت ھﺎی ﻣﺳﺗﻘﯾﻣﯽ بین گفتار ﮐﻧدی و ﺗوﺟﯾﮭﺎت ﺷﺑﮫﻋﻠﻣﯽ رژﯾم ﻧﺎزی ﺑرای منطقی ﺟﻠوه دادن ﻗﺗل سازمان یافته اﻓراد ﻣﻌﻠول قائل شدهاند.
آﻧﮭﺎ ﺧﺎطرﻧﺷﺎن ﻣﯽﮐﻧﻧد ﮐﮫ ﺗرﺳﯾم اوﺗﯾﺳم از ﻣﻧظر ﺑﺎر ﻣﺎﻟﯽ آن، ﺑﮫﺟﺎی ﺗﻣرﮐز ﺑر ﻣواﻧﻊ ﺳﺎﺧﺗﺎری ﺟﮭت ﺷﻣول آن، ﺑﺎزﺗﺎﺑﯽ از ﯾﮏ «ﻣﺣﺎﺳﺑﮫی ﻏﯾر اﻧﺳﺎﻧﯽ» اﺳت که از نظر تاریخی دیده شده است. آﻧﮭﺎ ھﺷدار ﻣﯽدھﻧد ﮐﮫ اﯾن ﻧوع ﻟﻔﺎظﯽ، ﺧطر ﻋﺎدیﺳﺎزی اﯾن اﯾده را ﺑﮫ ھﻣراه دارد ﮐﮫ ﺑرﺧﯽ زﻧدﮔﯽھﺎ دور انداختنی ھﺳﺗﻧد، و ﻣﯽﺗواﻧد ﺑودﺟﮫ را از ﺧدﻣﺎت ﺣﻣﺎﯾﺗﯽ ﺣﯾﺎﺗﯽ ﺑﮫ ﺳوی ﻣداﺧﻼت ﺳوداﮔراﻧﮫ ﻣﻧﺣرف ﮐﻧد. ﻧﮕراﻧﯽ اﯾن اﺳت ﮐﮫ روﯾﮑرد ﮐﻧدی، ﮐﮫ ﺑﮫ دﻧﺑﺎل «ﺷﻧﺎﺳﺎﯾﯽ و ریشه کن کردن» ﻋﻠل ﻓرﺿﯽ اﺳت، ﺑﺎ اﺳﺗراﺗژیھﺎی به نژادی (ﯾوژﻧﯾﮑﯽ) با هدف ریشهکن کردن معلولیت همسو، و بازگشت به ﻣﻔﮭوم ﻧﺎزی زﻧدﮔﯽ نالایق برای زیستن (Lebensunwertes Leben) ﻣﯽ ﺑﺎﺷد.
ﺳرﮐوب و ﻧﺎﺑودی سازمانیافته اﻓراد ﻣﻌﻠول ﺗوﺳط رژﯾم ﻧﺎزی رﯾﺷﮫ درﯾﮏ ﻓﻠﺳﻔﮫ زﯾﺳﺗﯽ–ﻧژادی داﺷت ﮐﮫ ﺑﮫ دﻧﺑﺎل دﮔرﮔوﻧﯽ ﺑﻧﯾﺎدی ﺗرﮐﯾب بیولوژیکی و ﻧژادی اروﭘﺎ ﺑود. اﯾن اﯾدﺋوﻟوژی از آﻣوزه ھﺎی بهﻧژادی (یوژنیست) و ﭘﺎﮐﺳﺎزی ﻧژادی اواﺧر ﻗرن ﻧوزدھم و اواﯾل ﻗرن بیستم ﺳرﭼﺷﻣﮫ ﻣﯽﮔرﻓت، که تحت حکومت نازیها شدت گرفت تا خلوص خون جمعیت آلمان را در اولویت قرار دهند.
ﻣﻔﮭوم «زﻧدﮔﯽ نالایق برای زیستن» ﻣﺑﻧﺎی ﺗوﺟﯾﮫ اﻗداﻣﺎت ﻋﻠﯾﮫ اﻓراد ﻣﻌﻠول ﺑود ﮐﮫ ﺑﺎ ﻋﻘﯾمﺳﺎزی آﻏﺎز ﺷد ( اﻗداﻣﯽ ﮐﮫ ﺗوﺳط ﻗﺎﻧون ﭘﯾﺷﮕﯾری از ﻓرزﻧدان ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ ﺑﯾﻣﺎریھﺎی ارﺛﯽ ﻣﺻوب ١٩٣٣ ﮐﮫ «ٰﺑﯾﻣﺎریھﺎی ارﺛﯽ» را هدف ﻗرار میداد، اﻣﮑﺎن ﭘذﯾر ﺷد) و ﺑﮫ ﻗﺗل سازمانیافته گسترش یافت. ﺑرﻧﺎﻣﮫی اﺗﺎﻧﺎزی ﻧﺎزیھﺎ، ﻣوﺳوم ﺑﮫ عملیات ﺗﯽ۴، ﺗﮑﻧﯾﮏھﺎﯾﯽ را ﭘﺎﯾﮫ ﮔذاری ﮐرد ﮐﮫ در ﻣﻘﯾﺎﺳﯽ ﺣﺗﯽ وﺳﯾﻊ ﺗر در ھوﻟوﮐﺎﺳت ﺑﮫ ﮐﺎر ﮔرﻓﺗﮫ ﺷد. اﯾن ﺑرﻧﺎﻣﮫ اﻓراد روانﭘرﯾش و ﻣﻌﻠوﻟﯾن ﺟﺳﻣﯽ ﺑﺳﺗریﺷده درآﺳﺎﯾﺷﮕﺎهھﺎ را ھدف ﻗرار ﻣﯽداد. ﺳﯾﺎﺳتھﺎﯾﯽ وﺿﻊﺷده ﺗﺣت اﯾن ﺑرﻧﺎﻣﮫ، ﺑﮫ ﭘزﺷﮑﺎن اﺟﺎزه ﻣﯽ داد ﺗﺎ ﺑﺎ ابداع روشھﺎی ﮔزﯾﻧش و ﮐﺷﺗﺎر، اﺻول اﺧﻼﻗﯽ ﺧود را زﯾر ﭘﺎ ﺑﮕذارﻧد.
ﻣﻌﯾﺎرھﺎی ﮔزﯾﻧش اﻏﻠب ﺷﺎﻣل اﻓرادی ﮐﮫ ﺣداﻗل ﭘﻧﺞ ﺳﺎل نهادینه شده ﺑودﻧد، ﻗﺎدر ﺑﮫ ﮐﺎر کردن ﻧﺑودﻧد یا فقط قادر به «کار مکانیکی» بودند، ﻣﺟرﻣﺎن رواﻧﯽ، و «اﺗﺑﺎع ﺧﺎرﺟﯽ ﯾﺎ ﻋﻧﺎﺻر ﻧژادی ﺑﯾﮕﺎﻧﮫ » ﻣﯽﺷد. فقدان کار مولد، ﻣﻌﯾﺎر ﺗﻌﯾﯾنﮐﻧﻧده ای ﻣﺣﺳوب ﻣﯽﺷد. اﯾن اﻓراد وﺟودھﺎی ﺳرﺑﺎر (Ballastexistenzen) ﻧﺎﻣﯾده ﻣﯽﺷدﻧد، و از ﻧظر اﻗﺗﺻﺎدی ﻏﯾر ﻣوﻟد و ﺑﺎری ﺑر دوش دوﻟت ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷدﻧد. اﯾن ﺑرﻧﺎﻣﮫ ﺷﺎﻣل ﺛﺑتﻧﺎم و ﮔزﯾﻧش ﻗرﺑﺎﻧﯾﺎن ﺑر اﺳﺎس ﭘرﺳشﻧﺎﻣﮫھﺎﯾﯽ ﺑود ﮐﮫ ﺗوﺳط کارشناسان ﭘزﺷﮑﯽ ﺑررﺳﯽ ﻣﯽﺷد، ﮐﮫ اﻏﻠب ﺻرﻓﺎً ﺑر اﺳﺎس اطﻼﻋﺎت اراﺋﮫ ﺷده درﺑﺎره ﻣرگ ﯾﺎ زﻧدﮔﯽ اﻓراد ﺗﺻﻣﯾم ﻣﯽﮔرﻓﺗﻧد. ﻗرﺑﺎﻧﯾﺎن ﺳﭘس ﺑﮫ ﻣراﮐز ﻧﺎﺑودی ﻣﻧﺗﻘل و ﺑﺎ ﮔﺎز ﻣوﻧوﮐﺳﯾد ﮐرﺑن در اﺗﺎقھﺎی ﮔﺎزی ﮐﮫ ﺑﮫ ﺷﮑل ﺣﻣﺎم اﺳﺗﺗﺎر ﺷده ﺑودﻧد، ﮐﺷﺗﮫ ﻣﯽﺷدﻧد. ﺑرآورد ﻣﯽﺷود ﮐﮫ ﺑﯾن ﺳﺎلھﺎی ١٩٣٩ ﺗﺎ ١٩۴۵، ﺣدود ٣٠٠٫۰۰۰ ﻧﻔر از اﻓراد روانﭘرﯾش و ﻣﻌﻠول ﺟﺳﻣﯽ ﺗوﺳط رژﯾم ﻧﺎزی ﺑﮫ ﻗﺗل رﺳﯾدﻧد.
اﯾن طرح ﻧﺎﺑودی ﻣﻌﻠوﻟﯾن، از ﺑﺳﯾﺎری ﺟﮭﺎت، اﻟﮕوی اوﻟﯾﮫ ﺑرای تکوین «راهﺣل ﻧﮭﺎﯾﯽ» ﺑود. ﻣﯾﺎن اﯾن دو ﺑرﻧﺎﻣﮫ وجوه مشترکی وﺟود داﺷت، ﺑﮫوﯾژه در ﻣورد ﯾﮭودﯾﺎن ﻣﺑﺗﻼ ﺑﮫ ﺑﯾﻣﺎریھﺎی رواﻧﯽ ﮐﮫ در ﭼﺎرﭼوب عملیات ﺗﯽ۴، ﺻرﻓﺎً ﺑﮫ دﻟﯾل ﯾﮭودی ﺑودن، صرف نظر از هرگونه ملاحظهای در مورد بیماری روانی آنها، ﺑﮫطور ﺳﯾﺳﺗﻣﺎﺗﯾﮏ ﮐﺷﺗﮫ ﺷدﻧد. زﯾرﺳﺎﺧتھﺎ، ﺗﮑﻧﯾﮏھﺎ ( از ﺟﻣﻠﮫ اﺳﺗﻔﺎده ازﮔﺎز) و پرسنل آﻣوزش دﯾده و شاغل در ﺑرﻧﺎﻣﮫی عملیات ﺗﯽ۴، ﻣﺳﺗﻘﯾﻣﺎً ﺑﮫ اردوﮔﺎهھﺎی ﻣرگ عملیات راﯾﻧﮭﺎرد که قتل عام یهودیان در آن به وقوع پیوست، ﻣﻧﺗﻘل ﺷدﻧد، مﺷﺎرﮐت ﭘزﺷﮑﺎن و ﺑوروﮐراتھﺎ در اﯾن «ﻣﮑﺎﻧﯾزهﺳﺎزی ﻗﺗل» ﺗوﺳط این اﯾدﺋوﻟوژی ﺗﺳﮭﯾل ﺷد که ﺑرﺧﯽ اﺷﮑﺎل زﻧدﮔﯽ «زندگی نالایق برای زیستن» هستند.
ﭘژوھﺷﮕران ﻣطﺎﻟﻌﺎت ﻣﻌﻠوﻟﯾت ﺧﺎطر ﻧﺷﺎن ﻣﯽﮐﻧﻧد ﮐﮫ اﺗﺎﻧﺎزی ﻧﺎزیھﺎ، ھوﻟﻧﺎکﺗرﯾن نمونه از اتفاقاتی است ﮐﮫ ﻣﯽﺗواﻧد رخ دهد، هنگامی که از اﻓراد ﻣﻌﻠول ﺳﻠب اﻧﺳﺎﻧﯾت ﺷود. ارﺗﺑﺎط ﺗﺎرﯾﺧﯽ بین کشتار معلولین و ﺑرﻧﺎﻣﮫی ﮔﺳﺗردهﺗر ﻧﺳلﮐﺷﯽ، ﻧﺷﺎن ﻣﯽدھد ﮐﮫ ﭼﮕوﻧﮫ طﺑﻘﮫﺑﻧدی ﻣﻌﻠوﻟﯾت ﺑﮫﻋﻧوان ﺷﮑﻠﯽ از ﻓرودﺳﺗﯽ بیولوژیکی، اساس ﺳﯾﺎﺳتھﺎی ﻧﺎﺑود ﺳﺎزی ﻧﺎزیھﺎ را تشکیل داد. ﻧﮕراﻧﯽھﺎی ﻣﻌﺎﺻر زﻣﺎﻧﯽ بروز میکنند ﮐﮫ لفاظی ها ﺑر«ریشه کن کردن ﻣﻌﻠوﻟﯾت» متمرکز میشود ﯾﺎ اﻓراد ﻣﻌﻠول ﻋﻣدﺗﺎً از ﻣﻧظر ﺑﺎر اﻗﺗﺻﺎدی ﻧﮕرﯾﺳﺗﮫ ﺷوﻧد—ھﻣﺎنﮔوﻧﮫ ﮐﮫ دﮐﺗر ﻣﮭﻣت اوز ھﻧﮕﺎم ﺳوﮔﻧد ﯾﺎد ﮐردن ﺑﮫﻋﻧوان رﺋﯾس «ﻣرﮐز ﺧدﻣﺎت درﻣﺎﻧﯽ ﺳﺎﻟﻣﻧدان و ﻣﺳﺗﻣﻧدان » به آمریکاییها هشدار داد که « وظﯾﻔﮫی ﻣﯾﮭنﭘرﺳﺗﺎﻧﮫی ھﻣﮫی آﻣرﯾﮑﺎﯾﯽھﺎ ﻣراﻗﺑت ازﺧودﺷﺎن است ... زیر افراد سالم منابع مراقبتهای بهداشتی را هدر نمی دهند.» این سخنان، یادآور انسانزدایی خطرناک دیده شده در گذشته است.
