فارسی
Perspective

فراخوانی به جوانان در سراسر جهان: اقدام به ساختن یک جنبش توده ای برای متوقف کردن جنگ اوکراین کنید!

سازمان بین المللی جوانان و دانشجویان برای برابری اجتماعی در روز شنبه، ۱۰ دسامبر، میزبان یک نشست آنلاین بین المللی برای ایجاد جنبشی علیه راه اندازی جنگ است. امروز ثبت نام کنید.

 سازمان بین‌المللی جوانان و دانشجویان برای برابری اجتماعی−جنبش دانشجویی و جوانان احزاب برابری سوسیالیستی، بخش‌های ملی کمیته بین‌المللی انترناسیونال چهارم−خواستار ایجاد یک جنبش جهانی توده‌ای از جوانان برای پایان دادن فوری به جنگ نیابتی آمریکا و ناتو در اوکراین و تشدید بی پروا به سمت جنگ جهانی سوم است. 

جنگ قبل از اینکه منجر به یک فاجعه جهانی شود باید متوقف شود. تعامل نظامی‌گری امپریالیستی ناتو، که با بی پروایی برنامه ژئوپلیتیک جهانی خود را علیرغم هرگونه عواقبی پیگیری میکند، و استیصال فزاینده رژیم سرمایه‌داری الیگارشی روسیه، تهدید به برافروختن یک حریق هسته‌ای میکند.

امید به اینکه «عقل پیروز خواهد شد» و جنگ به زودی از طریق مذاکره به پایان برسد، از نظر سیاسی توهمی فلج کننده و خطرناک است. ناتو «صلح» نمی خواهد. خواهان جنگ است. قدرت‌های امپریالیستی که تعمدا از طریق گسترش چندین دهه ای ناتو به سمت مرزهای روسیه و تسلیح عظیم رژیم دست نشانده فاسد آن در کی‌یف، درگیری را برافروخته اند، مصمم هستند تا از اشتباه محاسباتی کرملین، و تهاجم ارتجاعی سیاسی و فاجعه‌بار آن به اوکراین استفاده کنند.

ناتو با این باور که پیروزی نظامی بر روسیه امکان پذیر است، تمام «خطوط قرمز» روسیه را زیر پا گذاشته است. در اکثریت دوران پس از جنگ جهانی دوم−و به ویژه پس از ساختن بمب های هیدروژنی در دهه ۱۹۵۰−درک این که جنگ هسته ای تمدن بشری را تهدید به انقراض می کند منجر به این نتیجه گیری سیاسی شد که سلاح های هسته ای هرگز مورد استفاده قرار نخواهند گرفت زیرا در چنین تعارضی هیچ برنده ای نخواهد بود. تز «نابودی حتمی طرفین» −با نام  بدیهی اختصاری دیوانه−یک اصل عملیاتی نظامی بود.

اما این اصل که جنگ هسته ای غیرقابل پیروزی است و می تواند تنها توسط دیوانگان آغاز شود رد شده است. علیرغم احتمال اینکه جنگ هسته ای منجر به نابودی جامعه انسانی  می شود،دیوانه با تز جنایتکارانه دیوانه وار 'خوب که چی!' جایگزین شده است. وقتی ایالات متحده و قدرت های ناتو علناً اعلام می کنند که از احتمال بروز جنگ هسته ای 'مرعوب' نخواهند شد، منظور آنها این است که سیاست ها و اقدامات آنها حتی با خطر یک فاجعه هسته ای منع نخواهد شد.

درس های تاریخ

برای درک مقیاس خطر کنونی، باید تجربیات گذشته را یادآوری کرد. طبقه حاکمه در تعقیب تمام عیار قدرت جهانی، سود شرکت ها و ثروت شخصی، قادر به دست زدن به هر نوع بربریتی است.

امپریالیسم در اوایل قرن بیستم با توسعه شرکت های صنعتی عظیم و رشد غول پیکر بانک های بین المللی و سرمایه مالی ظهور کرد. آفریقا، خاورمیانه، آسیا و آمریکای لاتین در معرض استبداد استعماری قرار گرفتند. قدرت‌های بزرگ برای کسب موقعیت مسلط در مبارزه برای کنترل بازارها، مواد خام و نیروی کار با هم  رقابت کردند. نتیجه این مبارزه، جنگ جهانی در مقیاس و سطحی از خشونت بی سابقه در تاریخ بشر بود.

جنگ جهانی اول که در سال ۱۹۱۴ شروع شد، منجر به کشته شدن بیش از ۲۰ میلیون نفر شد. امپریالیسم جهان را با وحشت جنگ سنگر به سنگر و گازهای سمی و نوآوری های فنی مرگبار بمباران های هوایی، زیردریایی های مسلح به اژدر و تانک ها آشنا کرد.

اما وحشت آن درگیری جهانی صرفاً مقدمه ای برای بربریت جنگ جهانی دوم بود که در سال ۱۹۳۹، تنها ۲۱ سال پس از پایان جنگ جهانی اول آغاز شد. جنگ جهانی دوم به خاطر یک خط مشی رسمی و عمدی شاهد نابودی جمعی غیر نظامیان بود. این کشتار شامل نسل کشی صنعتی هولوکاست و بمباران آتش زای شهرهای بزرگ (درسدن و هامبورگ در آلمان، توکیو در ژاپن) بود و با پرتاب بمب های اتمی توسط ایالات متحده در هیروشیما و ناکازاکی به اوج خود رسید. مقیاس مرگ عملاً توان فهم آن را به چالش می کشد. تعداد قربانیان تا ۸۵ میلیون نفر تخمین زده می شود، از جمله ۶ میلیون یهودی، ۲۷ میلیون شهروند اتحاد جماهیر شوروی و ۲۰ میلیون چینی.

اکنون، در دهه سوم قرن بیست و یکم، حرکتی دیوانه‌وار به سوی سومین حریق جهانی در راه است، که شامل استفاده از سلاح‌های هسته‌ای، که منجر به مرگ نه تنها ده‌ها میلیون، بلکه صدها میلیون، و احتمالاً حتی میلیاردها نفر از مردم خواهد شد. رئیس‌جمهور ایالات متحده، حتی با اذعان به اینکه جنگ می‌تواند منجر به 'آخرالزمان' شود، به درگیری ادامه داده و آن را شدت بخشیده است.

با جنگ ایالات متحده و ناتو علیه روسیه، امپریالیسم اخطار کرده است که حریق بزرگتری در حال آماده سازی است. دولت بایدن در اسناد منتشر شده در اکتبر ۲۰۲۲ با ترسیم اهداف استراتژیک امپریالیسم ایالات متحده، صراحتاً اذعان کرد که مناقشه اوکراین صرفاً پیش درآمدی برای رویارویی با چین است.

اوت گذشته، زمانی که بایدن خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را اعلام کرد، گفت که این پایان «جنگ  برای همیشه» است. اکنون، ایالات متحده درگیر جنگی است که می تواند برای همیشه به حیات پایان دهد.

هرکسی که معتقد است طبقه حاکم حاضر نیست جان ده ها میلیون نفر را برای دستیابی به منافع ژئوپلیتیکی خود قربانی کند، کافی است تجربه دو سال و نیم گذشته را در نظر بگیرد. در پاسخ به بیماری جهان گیر کووید ۱۹، الیگارشی مالی و شرکتی اساسی‌ترین اقدامات بهداشت عمومی مورد نیاز برای مهار شیوع ویروس را رد کردند، زیرا این اقدامات  بر سودآوری خدشه وارد میکردند. در نتیجه بیش از ۲۰ میلیون نفر جان باختند، بیش از ۱ میلیون نفر از آنها در ایالات متحده.

تمامی توجیهات ارائه شده توسط دولت های امپریالیستی درگیر در این جنگ، ،بوی دروغ و ریا می دهد.

اگر به این مناقشه به عنوان یک بخش منزوی، غیر مرتبط با رویدادهای قبل از تاریخ تهاجم روسیه و جدا از یک زمینه تاریخی گسترده‌تر نگاه شود، نمی‌توان علل و منافعی که منجر به وقوع جنگ در اوکراین شد، را درک کرد. مسئولیت جنگ را نمی توان با تشخیص اینکه چه کسی 'اولین گلوله را شلیک کرد' تعیین کرد. حتی مزخرف تر، تلاش برای توضیح جنگ به عنوان نتیجه اقدامات افراد مجرد است. تمام جنگ‌هایی که ایالات متحده در سه دهه اخیر به راه انداخته است، به عنوان جنگ‌های صلیبی اخلاقی علیه این یا آن «هیولا» توجیه شده است: صدام حسین در عراق، اسلوبودان میلوسویچ در صربستان، بشار اسد در سوریه، معمر قذافی در لیبی و غیره. آخرین 'هیولا' ولادیمیر پوتین است، و با ظهور نیازهای ژئوپلیتیکی، اهریمن های جدید پیدا خواهند شد. اهریمن جلوه دادن شی جین پینگ چین در حال حاضر به خوبی در جریان است.

ایالات متحده و متحدانش در ناتو جنگی امپریالیستی  راه انداخته اند

قیل و قال های تبلیغاتی علیه این یا آن رهبر سیاسی منفرد هیچ چیزی را درباره منشاء جنگ های امپریالیسم توضیح نمی دهد، چه رسد به علت مناقشه کنونی در اوکراین.

جنگ نیابتی که توسط ایالات متحده و متحدانش در ناتو  در حال وقوع است، در ماهیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود، امپریالیستی است. ایالات متحده و ناتو ذره ای اهمیت برای دموکراسی در اوکراین یا سرنوشت مردم اوکراین که به عنوان گوشت دم توپ مورد استفاده قرار می گیرند قائل نیستند. مانند جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم، هدف اساسی این جنگ سازماندهی مجدد جهان و توزیع مجدد منابع آن بین قدرت های امپریالیستی است.

جنگ ایالات متحده و ناتو در اوکراین ادامه و تشدید در سطح جدید و خطرناک تر جنگ های تحریک شده توسط ایالات متحده در سه دهه اخیر است. طبقه حاکمه ایالات متحده به دنبال معکوس کردن افول اقتصادی بلندمدت سرمایه داری آمریکا و سرکوب تنش های داخلی فزاینده، جنگ و دستیابی به هژمونی جهانی را تنها راه حل برای مشکلات خود می داند. وحشیگری های نظامی آن تحلیل پیامبرگویانه مسیر تاریخی امپریالیسم آمریکا توسط لئون تروتسکی در آستانه جنگ جهانی دوم را تأیید می کند:

دنیا تقسیم شده؟ باید دوباره تقسیم شود. برای آلمان مسئله «سازماندهی اروپا» بود. ایالات متحده باید جهان را «سازمان دهد.» تاریخ بشریت را با فوران آتشفشانی امپریالیسم آمریکا رو در رو می کند.

از زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، ایالات متحده الحاق اوکراین به حوزه نفوذ ناتو را به عنوان یک عنصر اساسی از اهداف بلندمدت خود جهت فروپاشی روسیه، دستیابی نامحدود به منابع گسترده استراتژیکی این کشور، به دست آوردن کنترل قاطع بر سرزمین اوراسیا، و بر این اساس، در نهایت از بین بردن توانایی چین برای به چالش کشیدن هژمونی جهانی امپریالیسم آمریکا میداند. اسناد بی‌شمار دولت ایالات متحده و تحلیل‌های استراتژیک توسط اندیشکده‌های امپریالیستی وجود دارد که به‌صورت آنلاین در دسترس هستند و در آنها این اهداف جنایتکارانه به صراحت بیان شده‌اند.

ایالات متحده و قدرت های ناتو با تسلیح نظامی عظیم اوکراین اسما عضو ناتو، که به یک تحت الحمایه بالقوه ایالات متحده تبدیل شده است، تهاجم را تحریک کردند. این بخشی از چندین دهه گسترش ائتلاف نظامی ناتو به اروپای شرقی تا مرزهای روسیه است.

در محکوم کردن روسیه، ایالات متحده و ناتو اعلامیه‌های رسمی بسیاری در مورد تقدس مرزهای دولتی، منشور سازمان ملل متحد و حق اوکراین برای «تعیین سرنوشت» صادر می‌کنند. هنگامی که ایالات متحده و قدرت های اروپایی یوگسلاوی را در دهه ۱۹۹۰ تجزیه کردند، که در سال ۱۹۹۹ به جنگ علیه صربستان انجامید، چنین نگرانی هایی مطرح نشد. ایالات متحده بزرگترین ناقض اصل 'حق تعیین سرنوشت،' مداخله در، بمباران و حمله به کشورها بر اساس  منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی موردنیازخود  در جهان است.

ارتش ایالات متحده پیشقدم استفاده از اصطلاح 'شوک و هیبت' برای توصیف جنگ دوم علیه عراق در سال ۲۰۰۳ بود که بر اساس دروغ راه اندازی شد و صدها هزار نفر را قتل عام و کل جامعه را ویران کرد.

در جنگ‌های امپریالیسم آمریکا−از جمله افغانستان (۲۰۰۱)، لیبی (۲۰۱۱) و سوریه (۲۰۱۱)، همچنین یوگسلاوی و عراق، بیش از یک میلیون نفر کشته  و ده‌ها میلیون نفر پناهنده شده‌اند. به عنوان بخشی از «جنگ علیه تروریسم،» عباراتی مانند «بازجویی پیشرفته،» «ابوغریب،» «استرداد،» «القای حس خفگی با آب،» «خلیج گوانتانامو،» «ترور پهپادی،» و «سه‌شنبه‌های وحشت،» وارد دیکشنری جهانی شد. به عنوان یک سناتور آمریکایی، ساکن فعلی کاخ سفید، بایدن، به همه این جنگ ها رای داد.

ابراز نگرانی واشنگتن برای 'دموکراسی' کمتر ریاکارانه و فریبکارانه نیست. دولت مستقر در کی یف توسط عملیات تغییر رژیم تحت حمایت ایالات متحده در سال ۲۰۱۴ منصوب شد و نماینده یک الیگارشی اوکراینی است که حقوق طبقه کارگر را زیر پا می گذارد. این رژیم هم پیمان و مروج سازمان‌های راست افراطی و فاشیستی، از جمله گردان آزوف، که منشأ آن به استپان باندرای قاتل، مسئول کشتار دسته جمعی و همدستان نازی‌ در اوکراین در طول جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. 

و در حالی که دولت بایدن جنگ های خود در خارج از کشور را با استناد به مبارزه جهانی برای 'دموکراسی' علیه دیکتاتوری توجیه می کند، طبقه حاکمه ایالات متحده جنگی بر علیه دموکراسی در خانه براه انداخته است. نظام دموکراتیک در ایالات متحده در آستانه فروپاشی است. خود بایدن علناً هشدار داده است که این امکان وجود دارد که نظم مبتنی بر قانون اساسی موجود تا این دهه دوام نیاورد. فاشیسم سیاست آمریکا را آلوده کرده است. تنها کمتر از دو سال از تلاش ترامپ در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ برای ایجاد یک دیکتاتوری ریاست جمهوری که به موفقیت بسیار نزدیک شد میگذرد.

تبدیل حزب جمهوری خواه به یک سازمان نیمه فاشیستی با رشد جهانی راست افراطی پیوند خورده است، از دولت به ریاست جورجیا ملونی، یکی از ستایشگران موسولینی، در ایتالیا، تا مجمع ملی مارین لوپن در فرانسه، به ژائیر بولسونارو در برزیل.

فروپاشی دموکراسی و تجدید حیات فاشیسم، با تجلیل علنی از نظامی گری و جنگ همراه شده است. تریلیون ها دلار به برنامه های تسلیح مجدد سرازیر می شود. طبقه حاکمه آلمان که در قرن بیستم دو بار به اوکراین حمله کرد و میلیون ها شهروند آن را به قتل رساند، اکنون از جنگ اوکراین به عنوان دستاویزی برای سه برابر کردن بودجه نظامی خود استفاده می کند. انحراف مشابه منابع از نیازهای اجتماعی به جنگ افروزی همه کشورهای امپریالیستی را دربر گرفته است.

بریتانیا، فرانسه و تمام قدرت های ناتو اوکراین را با تسلیحات غرق کرده اند. دولت کانادا که کریستیا فریلند، معاون نخست‌وزیر آن، رابطه مستقیم خانوادگی با راست افراطی اوکراین دارد، در خط مقدم درخواست‌ها برای پذیرش رسمی اوکراین در ناتو قرار دارد. استرالیا که به طور کامل از جنگ علیه روسیه حمایت می کند، آماده می شود تا در خط مقدم هرگونه درگیری با چین قرار گیرد.

قدرت‌های امپریالیستی از طریق خشونت و دسیسه به دنبال مهار و مطیع کردن دولت‌های سراسر جهان به حملات استراتژیک خود علیه روسیه و چین هستند. در این روند، آنها درگیری های منطقه ای بیشماری را تحریک و شعله ور می کنند که تهدید به تبدیل شدن به محرک هایی برای شروع جنگ جهانی شود. به عنوان مثال، تلاش واشنگتن برای تبدیل هند به یک کشور خط مقدم در برابر چین، منجر به درهم تنیدگی جدایی ناپذیر درگیری هند و پاکستان با مناقشه بین ایالات متحده و چین، و اضافه کردن بار انفجاری جدیدی به هر دو می شود.

مداخله ارتجاعی روسیه در اوکراین

ویژگی امپریالیستی علنی جنگ نیابتی ایالات متحده و ناتو به هیچ وجه به تهاجم روسیه علیه اوکراین که آی وای اِس اِس ای با آن مخالفت دارد و محکوم می کند، مشروعیت نمی بخشد. اما مخالفت ما مخالفت طبقه کارگر و چپ سوسیالیست است، نه جناح راست طرفدار امپریالیست. بر اساس اصول سوسیالیستی، دلایل کافی برای محکوم کردن تهاجم بدون قبول کردن روایت ارتجاعی و فریبکارانه سرهم بندی شده توسط ناتو و رسانه های شرکتی غربی وجود دارد.

درگیری بین روسیه و اوکراین یکی دیگر از پیامدهای فاجعه بار خیانت استالینیستی به انقلاب سوسیالیستی اکتبر ۱۹۱۷ است که با انحلال اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (اتحادیه شوروی) در سال ۱۹۹۱ ، احیای سرمایه داری و خلق یک رژیم الیگارشی متشکل از بوروکرات‌های فاسد سابق که با سرقت دارایی‌های قبلاً متعلق به دولت شوروی، خود را غنی کردند به اوج خود رسید. پوتین نماینده این مافیای ارتجاعی سرمایه داری است.

هنگامی که بوروکراسی استالینیستی اتحاد جماهیر شوروی را منحل کرد، به کارگران و جوانان روسیه و اروپای شرقی گفته شد که این امر آغازگر دوره جدیدی از رفاه و صلح خواهد بود. چنین چیزی اتفاق نیفتاد. نه تنها غارت دارایی‌های دولتی توسط خادمان بوروکراسی تبدیل شده به الیگارشی منجر به کاهش شدید استانداردهای زندگی و امید به زندگی شد، بلکه روسیه اکنون خود را در محاصره امپریالیسم می‌بیند. تهاجم به اوکراین یک تلاش محاسباتی غلط مایوسانه و فاجعه‌آمیز برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده جهت دادن امتیاز به «منافع امنیتی» روسیه بود−به عبارت دیگر حق الیگارشی‌ها برای غارت منابع وسیع کشور بدون دخالت بیش از حد توسط قدرت های امپریالیستی.

بدون شک درست است که روسیه با تهدید وجودی از جانب ایالات متحده و ناتو مواجه است. اما انحلال اتحاد جماهیر شوروی و احیای سرمایه داری بود که روسیه را در معرض نابودی احتمالی قرار داد. پوتین بیهوده به دنبال مقابله با این تهدید با استناد به ناسیونالیسم ارتجاعی و عرفانی تزاری «روسیه مقدس» است. زمامداری و دیپلماسی الهام گرفته از روسیه تزاری  سرنگون شده در سال ۱۹۱۷ ، به سختی می تواند به عنوان الگویی در خدمت سیاست خارجی سال ۲۰۲۲ باشد.

پوتین به صراحت و مکررا انقلاب اکتبر و رژیم بلشویکی به رهبری لنین و تروتسکی را برای ایجاد پایه های یک اوکراین مدرن مستقل از روسیه مقصر دانسته است. آنچه پوتین، یک شوونیست و ضد سوسیالیست روسی، از آن بیزار است این است که اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۲، پنج سال پس از انقلاب، به عنوان اتحادیه داوطلبانه جمهوری های سوسیالیستی تاسیس شد. اتحاد جماهیر شوروی، مبتنی بر قدرت کارگری، عمیقاً متعهد به دفاع از حقوق دموکراتیک و ملی همه ملیت هایی بود که توسط رژیم تزاری سرکوب شده بودند. انحطاط بوروکراتیک اتحاد جماهیر شوروی، که در به قدرت رسیدن استالین تجسم یافت، به ویژه در نقض و سرکوب آرمان‌های دموکراتیک مشروع اقلیت‌های ملی در اتحاد جماهیر شوروی تجلی حاد یافت. شوونیسم ملی دولت کنونی روسیه از نظر تاریخی نه تنها در سنت های ارتجاعی تزاریسم، بلکه همچنین در سنت های استالینیسم هم ریشه دارد.

لئون تروتسکی، بنیانگذار انترناسیونال چهارم

آی وای اِس اِس ای، وفادار به سنت های مارکسیسم انقلابی و انترناسیونالیسم سوسیالیستی، همه توجیهات در مورد جنگ بر اساس مفهوم منسوخ «دفاع ملی» را رد می کند. موضع ما در مورد هر دوی روسیه و اوکراین صدق می کند. ما طرفدار اتحاد کارگران روسیه و اوکراین در برابر سیاست های جنگی پوتین و زلنسکی هستیم. در مخالفت با شوونیسم ارتجاعی هر دو رژیم، ما توجه را به سخنان تروتسکی جلب می کنیم:

اگر دولت ملی کنونی جریانی مترقیانه را نمایندگی می کرد، بدون توجه به شکل سیاسی آن و صرف نظر از اینکه چه کسی جنگ را برای اولین بار 'شروع کرد،' باید از آن دفاع کرد. اشتباه گرفتن کارکرد تاریخی دولت ملی با «گناه» یک دولت معین به شدت غیر منطقی است. آیا می توان از نجات خانه ای که برای سکونت مناسب است خودداری کرد، فقط به این دلیل که آتش به خاطر بی احتیاطی یا نیت شیطانی مالک شروع شده است؟ اما اینجا دقیقاً موردی است که خانه مورد نظر نه برای زندگی، بلکه صرفاً برای مردن مناسب است. برای اینکه مردم بتوانند زندگی کنند، پایه های ساختار دولت ملی باید با خاک یکسان شود.

'سوسیالیستی' که در باره دفاع ملی موعظه می کند، یک خرده بورژوای ارتجاعی در خدمت سرمایه داری در حال زوال است. در زمان جنگ خود را به دولت ملی مقید نکردن، و پیروی نکردن از نقشه جنگ بلکه دنبال کردن نقشه مبارزه طبقاتی، فقط برای آن حزبی امکان پذیر است که قبلاً جنگ آشتی ناپذیری را علیه دولت ملی در زمان صلح اعلان کرده باشد. تنها با درک کامل نقش ارتجاعی عینی دولت امپریالیستی است که پیش قراول پرولتاریایی می تواند در برابر انواع میهن پرستی اجتماعی آسیب ناپذیر شود. این بدان معناست که گسست واقعی از ایدئولوژی و سیاست «دفاع ملی» تنها از دیدگاه انقلاب بین‌المللی پرولتاریایی امکان‌پذیر است. [جنگ و انترناسیونال چهارم، ۱۹۳۴]

جوانان باید برای آینده بجنگند!

جوانان مظهر امید و نوید آینده هستند. اما در تعقیب بی پروای اهداف اقتصادی و ژئوپلیتیکی، سرمایه داری بقای بشریت را در معرض خطر قرار می دهد. چهارصد سال پیش، هملت شکسپیر این پرسش اساسی وجودی را مطرح کرد: 'بودن یا نبودن؟' در دنیای کنونی، این پرسش نه به عنوان یک گمانه زنی فلسفی، بلکه به عنوان چالش سیاسی والا پیش روی بشریت است. علاوه بر خطر جنگ هسته ای، تغییرات آب و هوایی و بیماری های جهان گیر آینده زندگی صدها میلیون نفر را در دهه های آینده تهدید می کند. طبقه کارگر قبل از اینکه سرمایه داری به جهان پایان دهد، باید به سرمایه داری پایان دهد.

سازمان بین المللی جوانان و دانشجویان برای برابری اجتماعی اصول استراتژیک زیر را به عنوان مبنایی برای ایجاد یک جنبش قدرتمند علیه جنگ در اوکراین و تشدید آن به سمت جنگ جهانی سوم هسته ای پیشنهاد میکند.

جنگ نه با توسل و اعتراض به طبقه حاکمه و دولت های آن، بلکه از طریق بسیج سیاسی طبقه کارگر بین المللی متوقف خواهد شد. طبقه کارگر، که استثمار آن سرچشمه همه سودهاست و اکثریت عظیم مردم جهان را تشکیل میدهد، علاقه ای به جنگ ندارد. این کارگران و به ویژه کارگران جوان هستند که به عنوان گوشت دم توپ در یک جنگ جهانی جدید انجام وظیفه خواهند کرد.

جنگ پیش از این باعث کاهش شدید استانداردهای زندگی کارگران در سراسر جهان شده است و با دخیل بودن در تورم سرسام آور سبب میشود تا کارگران قادر به تامین مایحتاج اولیه خود نباشند. بحران ایجاد شده توسط سقوط استانداردهای زندگی منجر به موج جهانی مبارزه طبقاتی−در ایالات متحده، اروپا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا شده است.

در حالی که طبقه حاکمه سالانه تریلیون ها دلار صرف ابزارهای جنگ می کند، مدعی است که هیچ پولی برای تامین مالی برنامه های اجتماعی حیاتی برای طبقه کارگر، از جمله آموزش عمومی، یا پرداخت دستمزدهای مناسب و ارائه مراقبت های بهداشتی در دسترس نیست. تشدید جنگ به ناچار با فقیر شدن لایه‌های گسترده‌تری از طبقه کارگر همراه است.

آی وای اِس اِس ای تمام سازمان هایی را که فریبکارانه ادعای  سوسیالیست بودن را دارند در حالی که مصمم ترین حامیان امپریالیسم ایالات متحده و ناتو هستند، از سوسیالیست های دموکرات آمریکا در ایالات متحده گرفته تا حزب سبزها و چپ در آلمان، تا سریزا در یونان و پودومس  در اسپانیا را محکوم می کند.

این گروه‌ها با شعار دروغین و ارتجاعی دفاع از «استقلال اوکراین،» قدرت‌های آمریکا و ناتو را نه به خاطر تا دندان مسلح کردن اوکراین و راه اندازی جنگ نیابتی علیه روسیه،  بلکه به دلیل عدم ارائه تسلیحات کافی مورد انتقاد قرار داده اند. برای دهه‌ها، سازمان‌های شبه چپ سیاست تفکیک نژادی و جنسیتی را، به‌ویژه در دانشگاه‌ها، برای تفرقه اندازی در میان کارگران ترویج کرده‌اند در حالیکه به لایه‌های اجتماعی طبقه متوسط  ​​رو به بالا  که برای آنها در تقلایشان برای تأمین موقعیت‌ها و ثروت صحبت میکنند کمک می‌کنند. اکنون آنها خود را به عنوان حامیان علنی امپریالیسم برملا می کنند.

و در مورد بوروکراسی‌های اتحادیه‌ کارگری، به اصطلاح «جنبش کارگری،» که هزاران کارمند طبقه متوسط ​​روبه‌بالا برای آنها کار می‌کنند، حمایت آن‌ها از جنگ وجه دیگر خصومت آن‌ها با طبقه کارگر و نقش آنها به عنوان ابزار مدیریت شرکت است. 

آی وای اِس اِس ای برنامه ارتجاعی «دفاع ملی» را به دو دلیل اساسی رد می کند.

اولاً، دولت ملی یک پدیده تاریخی منسوخ شده است که با تکوین یک اقتصاد جهانی یکپارچه و وابسته بهم ناسازگار است و بر توسعه نیروهای مولده و استفاده صلح آمیز و سازنده از آنها توسط تمامی بشریت محدودیت اعمال میکند.

دوم، توسل به «وحدت ملی» مبتنی بر انکار این است که همه دولت‌های ملی تحت تاثیر مبارزه طبقاتی متلاشی شده اند، و تمامی قدرت در دست نخبگان سرمایه‌داری است که دولت‌ها را کنترل می‌کنند و از قدرت دولتی برای پیشبرد منافع اقتصادی خود استفاده می‌کنند. سیاست خارجی اتخاذ شده توسط دولت‌های امپریالیستی−تلاش بی‌امان و خشونت‌آمیز برای کنترل منابع جهان−ادامه تلاش در مقیاس جهانی برای کسب سود و ثروت توسط سرمایه‌داران در کشورهای «خودشان» است.

مخالفت طبقه کارگر با شوونیسم ملی و جنگ هایی که تحت لوای «منافع ملی» و دیگر شعارهای ریاکارانه (مانند «دموکراسی» و «حقوق بشر») به راه انداخته می شود، صرفاً مبتنی بر ملاحظات اخلاقی نیست. بلکه، توده‌های زحمتکش یک طبقه بین‌المللی را تشکیل می‌دهند که منافع مشترک آنها ماورای دولت‌های ملی است. به عمیق ترین معنای تاریخی و اقتصادی، طبقه کارگر کشوری ندارد.

جهانی شدن تولید منجر به رشد سریع طبقه کارگر در سرتاسر جهان شده است که شامل نه تنها صدها میلیون کارگر جدید در آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا، بلکه بخش‌های وسیعی از جمعیت، از جمله جوانان، که در کشورهای عمده سرمایه داری پرولتاریزه شده اند می‌شود. در عین حال، پیشرفت‌های خارق‌العاده مخابرات در سه دهه گذشته به کارگران و جوانان این امکان را داده است که با یکدیگر در فرای مرزهای ملی ارتباط برقرار کرده و مبارزات خود را بر اساس برنامه‌ ای مشترک و عملی مشترک سازماندهی کنند.

با به رسمیت شناختن این واقعیت جهانی، سازمان بین المللی جوانان و دانشجویان برای برابری اجتماعی جهت متحد کردن جوانان و دانشجویان در سراسر جهان در یک مبارزه مشترک برای روی آوردن به طبقه کارگر و ایجاد جنبشی برای از میان برداشتن سرمایه داری مبارزه می کند.

نه به جنگ! به ساختن سازمان جوانان و دانشجویان بین المللی برای برابری اجتماعی اقدام کنید!

سه دهه پیش، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظریه پردازان طبقه حاکمه 'پایان تاریخ' را اعلام کردند. معنای این شعار این بود که 'پیروزی' فرضی امپریالیسم در جنگ سرد ثابت کرد که جایگزینی برای سرمایه داری وجود ندارد. سیستم دولت ملی، مالکیت خصوصی ابزار تولید، سیستم سود و دموکراسی بورژوایی بالاترین و آخرین مرحله توسعه اجتماعی را رقم زد.

تز «پایان تاریخ» تحقق سرمایه دارانه دیدگاه هولناک جهنم دانته بود: « شما که داخل می‌شوید، دست از هر امیدی بشویید.» بشریت در یک مدینه فاسده سرمایه داری گرفتار شده بود که گریزی از آن وجود نداشت. نابرابری اجتماعی، فقر، استثمار و تحقیر همیشگی فرهنگ، سرنوشتی بود که بشریت به آن محکوم شده بود.

هدف روایت 'پایان تاریخ' که توسط رسانه ها پذیرفته و تقویت شد و توسط دانشگاهیان بی شماری تبلیغ شد، ایجاد دلسردی، تضعیف روحیه و بی تفاوتی سیاسی بود. اما این یک روایت نادرست بود. تاریخ برای انتقام بازگشته است. پایه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سرمایه داری در حال فروپاشی است. مبارزه طبقاتی−نیروی محرکه بزرگ پیشرفت تاریخی−در حال شکستن تمام مکانیسم های نهادی کنترل اجتماعی است.

در حالی که توسعه جنگ خطرات بزرگی را برای جوانان و برای تمام بشریت به همراه دارد، آی وای اِس اِس ای برنامه خود را نه بر اساس یاًس، بلکه بر اساس اطمینان از اینکه می‌توانیم بجنگیم و در آینده پیروز شویم، استوار می‌کند.

جبرگرایی بدبینان بیانگر دیدگاهی است که در محدوده آنچه در سیستم جهانی سرمایه داری امکان پذیر است محبوس می ماند. خوش بینی ناشی از این درک است که همان بحران سرمایه داری که منجر به جنگ، دیکتاتوری، تغییرات آب و هوایی و ارتجاع اجتماعی میشود، باعث رشد مبارزات بین المللی طبقه کارگر نیزمیشود.

ما باید به کارخانه ها و محل های کار برویم، جایی که کارگران با نابرابری و استثمار مبارزه می کنند. آنها قدرت بزرگی هستند که قادر به سرنگونی سرمایه داری و ایجاد راهی برای پیشرفت بشریت هستند. آی وای اِس اِس ای تنها به دنبال حمایت کارگران در مبارزه علیه جنگ نیست. ما می دانیم که شکست امپریالیسم به ظهور طبقه کارگر مسلح به برنامه سوسیالیستی، به عنوان نیروی انقلابی پیشرو و تعیین کننده در مبارزه با نظام سرمایه داری جهانی بستگی دارد.

همانطور که انقلاب روسیه، بزرگترین مداخله طبقه کارگر در تاریخ جهان بود که به اولین قتل عام جهانی جنگ جهانی اول پایان داد، این مداخله طبقه کارگر بین المللی خواهد بود که امروز تشدید تنش به سمت جنگ جهانی سوم را متوقف خواهد کرد.

آی وای اِس اِس ای دیدگاه خود را بر اساس تاریخ جنبش سوسیالیستی، بیش از همه تاریخ انترناسیونال چهارم، جنبش تروتسکیستی، که تداوم مارکسیسم را از طریق مبارزه با استالینیسم حفظ کرد، استوار است. جوانان با حملات طبقه حاکم به مارکسیسم و ​​ترویج انواع ایدئولوژی های ارتجاعی و تحریف های تاریخی تا حد زیادی از این تاریخ و کل تاریخ مبارزات طبقه کارگر بریده شده اند.

آی وای اِس اِس ای در کار خود در میان دانشجویان، مخالف همه اشکال نظریه های ضد مارکسیستی، به ویژه آنهایی که با مکتب ارتجاعی فرانکفورت و ضد خردگرایی ارتجاعی مضاعف پست مدرنیسم، که نقش انقلابی طبقه کارگر را انکار می کند و با مبارزه سیاسی برای سوسیالیسم مخالفت می کند است.

علاوه بر این، آی وای اِس اِس ای عزم مطیع ساختن علم و دانش به نظامی گری امپریالیستی را آشکار می کند. و پیوسته با حملات به حقیقت تاریخی و حقوق دموکراتیک مخالفت کرده، و در برابر تمام تلاش‌ها برای سرکوب مخالفت فزاینده با فاشیسم و ​​جنگ مقاومت می‌کند.

آی وای اِس اِس ای جنبشی را به راه خواهد انداخت که جوانان را در یک مبارزه مشترک، مبتنی بر طبقه کارگر، علیه جنگ متحد می کند. ما به دانشجویان و جوانان در سراسر جهان می گوییم: اگر می خواهیم آینده ای داشته باشیم، باید برای آن بجنگیم! ما نمی توانیم در حاشیه بایستیم در حالی که طبقات حاکم نقشه می کشند تا کل جهان را به یک جهنم هسته ای تبدیل کنند!

این کمپین از طریق یک وبینار جهانی در تاریخ ۱۰ دسامبر با عنوان 'جنگ نیابتی آمریکا و ناتو در اوکراین را متوقف کنید' در ساعت ۱:۰۰ بعد از ظهر، به وقت استاندارد شرق ایالات متحده، به صورت  زنده پخش خواهد شد. این وبینار با مجموعه ای هماهنگ از جلسات و سایر فعالیت ها در کشورهای سراسر جهان ترکیب خواهد شد. این نشست به تبیین ریشه های تاریخی جنگ و افشای منافع واقعی سیاسی و اقتصادی که باعث تشدید آن می شود، خواهد پرداخت. مهمتر از همه، وبینار یک استراتژی انقلابی را ارائه و توضیح خواهد داد برای متوقف کردن جنگ چه باید کرد.

از همه کسانی که مایل به شرکت هستند می خواهیم در وبینار ثبت نام کرده و با آی وای اِس اِس ای تماس بگیرند.

به جمع بین المللی جوانان و دانشجویان برای برابری اجتماعی بپیوندید! حرکت بی پروا به سمت جنگ هسته ای را متوقف کنید! مبارزه برای یک آینده سوسیالیستی بدون فقر، استثمار، جنگ و همه اشکال ظلم را آغاز کنید!

برای اطلاعات بیشتر و پیوستن به آی وای اِس اِس ای، به wsws.org/iysse مراجعه کنید.

مطالب مرتبط

نشست آی سی اِف آی و آی وای اِس اِس ای تصمیم به ایجاد جنبش جهانی جوانان علیه جنگ امپریالیستی گرفت.

نمایندگان ۱۱ کشور مختلف − ایالات متحده، روسیه، ترکیه، بریتانیا، فرانسه، آلمان، کانادا، برزیل، سریلانکا، استرالیا و نیوزلند− وضعیت جنگ ایالات متحده و ناتو علیه روسیه را مورد بحث و بررسی قرار دادند و تصمیم به ساختن یک جنبش جهانی جوانان برای مخالفت با جنگ شدند.

برای سازماندهی جنبش بین المللی کارگران و جوانان علیه جنگ!

این بیانیه توسط گارد جوان بلشویک-لنینیست ها (وای جی بی  اِل)، سازمانی در روسیه که حمایت سیاسی خود را از کمیته بین المللی انترناسیونال چهارم اعلام کرده ارسال شده است.

طبقه کارگر را علیه جنگ امپریالیستی بسیج کنید!

این یکی از چهار قطعنامه کنگره است که در هفتمین کنگره ملی حزب برابری سوسیالیستی که از ۳۱ جولای تا ۵ آگوست ۲۰۲۲ برگزار شد، به تصویب رسید.

چالش روز اول ماه مه ۲۰۲۲: برای اتحاد بین المللی طبقه کارگر علیه سرمایه داری، شوونیسم ملی و جنگ!

جشن اول ماه مه ۲۰۲۲ باید به اتحاد طبقه کارگر بین المللی در مبارزه جهانی علیه جنگ امپریالیستی و علت اصلی آن، یعنی نظام سرمایه داری اختصاص یابد.

Loading